سفر از ایمان به ایقان

78 بدهد ز ی را او با انسان هایی ساده و کم عقل سر و کار ندارد . با لبخندی از روی نیکویی پرسیدم: آنچه را که شب قبل از آن صحبت می کردی دین است ی ا مذهب؟ بار د ی گر چشمانش گ شاده شد و محکم و با کمال اطمینان گفت: البته که د ی ن است! برای لحظاتی سکوت حکمفرما شد، سپس ادامه داد : من هم وقتی مسلمان بودم معتقد بودم ... با شدت حرف های او را قطع کردم : چه بودی؟ وق تی مسلمان بودی؟ در آن لحظۀ وحشتناک دن ی ا دور سرم چرخ ی د و احساس کردم به طبقات هفتم زیر زمین فرو می روم، سرش داد زدم و پرس ی دم مگر تو مسلمان نی ستی؟ فوراً با کمی دستپاچگی جواب داد : البته که مسلمانم و به خدای واحد ا ی مان دارم و « لا الله له ا أشهد أن لا ا ومحمداً رسول الله » بعد خواست که توضی ح بدهد و توج ی ه کند ولی من حرف های او را قبول نداشتم و احساس کردم که او راز خطرناکی را در خود پنهان می کند. افسوس که دوستی هفت ساله را در لحظاتی چند از دست دادم، بعد از ا ی ن سالیان طولانی چه بر سر او آمده است؟ هدف او از گفتن ای ن خرافاتی که ادعا می کند چی ست؟ سعی کردم با اشاره به همسرم بگو ی م حال که از ای ن خانواده ناام ید شدهای م فکر سفر با آنها را فراموش کنیم ولی همسرم متوجه حرف های من

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2