74 دوست من به خوبی می دانست که من بر آنچه در کتاب آسمان یام آمده است آ گاهم و می داند که من آن را نه تنها به شا گردان دب ی رستان بلکه به کل یۀ معلمان علوم اسلامی در آن منطقه تدر ی س میکنم. کمی مکث کردم و سپس کتاب قرآن را از دستش گرفتم و جلو صورتم قرار دادم تا تمسخر و استهزاء خودم را از حرف های خنده دار و در ع ی ن حال تعجب آور او پنهان کنم. خواستم احساسات او را مراعات کرده باشم و بر ه ی جان بی شتر او به خاطر دوستی طولانی مان نیفزایم که طی آن جز مح بت و خ ی رخواهی از او و همسرش ند ی ده بودیم. برای خاتمه دادن به ا ی ن حالت نگرانی، قرآن شر ی ف را باز کردم و صورتم را از او پنهان داشتم، به برخ ی از آی ات قرآن خ ی ره شدم . آنچه در صفحه ای دیدم که بهطور تصادفی گ شوده بودم برا ی م هولناک بود . چشمانم به آ ی ات ذ ی ل افتاد که به تفصیل حال مرا وصف می کرد و گویا آنچه را کمی قبل اتفاق افتاده بود ب ی ان می کرد. میفرماید: « أحَدِ أ هَذَا ال اَفَمِن ی أ أ تُم أ کُونَ، وَاَن أ حَکُونَ وَلاَ تَب أجَبُونَ، وَتَض ثِ تَع أ بُدُوا هِ وَاع أ جُدُوا لِل سَامِدُونَ، فَاس » (سوره نجم- آیات )۵۹-۶۲ آیا از این سخن عجب دارید و می خندید و نمی گریید و شما در غفلتید، پس خدا را سجده كنید و بپرستید . 13 13 ترجمۀ فولادوند به این آدرس اینترنتی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2