65 بدون آنکه اظهاری بکن ی م تا مبادا گ مان نمای د از ما، که در تدر ی س رشتۀ خود عالم و پ ی شرفته بودیم، بی شتر می داند نوعی راحتی و خوشحالی را در خود احساس می کردیم. با وجود ا ی نکه از بحث ها و تبادل نظرها لذت فراوان می بردی م، اما هر بار دیدار ما قبل از پا یان ی افتن موضوع بحثمان به پایان می رسید؛ ز یرا همسر من پس از گ وش دادن به قسمتی از صحبت ها برآشفته می شد و بحث ها به نوعی مجادلۀ بی نتی جه منجر می گشت. او با تکبر اعتراض میکرد و اظهار می داشت که هرقدر علم شما وس ی ع باشد ولی با ی د به خاطر داشته باش ی د که شما صرفاً ی ک معلم هنر و نقاشی ب ی ش نیستید. آشنایی شما با علوم د ی نی که فقط متخصصان و فارغ التحصیلان دانشگاه الأزهر مانند ما از آن برخوردارند، بس ی ار ناچ یز است . در ای نجا سم ی ه خانم صحبت را متوقف میکرد و از ادامۀ بحث که به مجادله تبد ی ل شده بود عذر می خواست و سخنان خو ی ش را با عبارتی که برای ما تعجب آور بود خاتمه می داد، او می گفت: بنده عذر می خواهم، نمی توانم بحث را ادامه دهم زی را به مجادله تبد ی ل شده است و ما از مجادله در قول ممنوع هستیم . از خود میپرسیدی م منظور ای شان از «ما» در جملۀ مذکور ک ی ست؟ و چه کسی ای شان را منع می کند؟ و چطور ممکن است بدون جدال در بحث به نت یجه رسید؟
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2