سفر از ایمان به ایقان

49 است و موجب همۀ درگ یری ها و بدبختی هایی است که روزبه روز بر حدت و شدت آن افزوده می شود. همانند نفتی است که آتش جنگ های خانمان سوز را شعله ور می سازد تا هر چه ب ی شتر زبانه کش ی ده تا جایی که عاقبت آن را کسی جز خداوند نمی داند. این گونه ما بر بخشش و مدارا و همز ی ستی با عموم ترب ی ت شدیم. در خانواده ای از طبقۀ متوسّط متولد شدم که تا مدتی بس طولانی از چهار دختر و ی ک پسر تشکیل می شد تا ای نکه بعد، سه پسر دی گر به ما اضافه شدند . و چنانچه از قبل ن ی ز اشاره کردم پدرم با فرزندان دختر خود با احترام و فخر رفتار می کرد و در اندیشۀ آنها بذر برابری حقوق زنان و مردان را می کاشت . هر نوع امت ی ازی را ولو ناچ ی ز که گ اهی از مادر نسبت به فرزند پسر خود، که هنوز تنها پسر بود، بروز می کرد؛ رد می نمود . من بزرگ تری ن خواهر بودم و منزلت خاصی در خانواده داشتم و از احترام خاصی هم برخوردار بودم که خود باعث افتخار به زن بودن و اعتماد به نفس و حس استقلال من بود . لحظه ای از ا ی نکه به عنوان خواهر بزرگ تر میبای ست الگویی برای خواهران کوچک تر م باشم غافل نمی شدم و همواره سعی می کردم شا ی ستۀ اطمی نان و اعتمادی باشم که پدر و مادرم به من داشتند . روش محترمانۀ پدر در ترب ی ت ما نقش به سزایی در شکل گرفتن شخصی ت من ایفا نمود . اغلب اوقات بس ی ار جدی بودم و علاقۀ زی ادی به بازی کردن نداشتم و حس مسئولیت مرا وامی داشت که همواره مواظب و

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2