سفر از ایمان به ایقان

36 فرزندانمان را به علت خردسالی و سختی ا ی ن سفر به همراه خود ببر یم. دخترم که بزرگ تری ن بود هفت ساله و کوچک ترین فرزندم چهارماهه بود . حال ما با انتخاب بس ی ار سختی روبه رو بودی م، نوزاد من هنوز ش ی رخواره بود و ما مصمم بود ی م که او را به همراه خود ببر یم. امور مربوط به سفر را انجام دادی م، ولی در آخر ی ن روزهای قبل از سفر فهم یدی م که به نوزادمان و یزای ورود به کشور سعودی نمی دهند. در ای نجا بود که می بای ستی تصمیم بسیار سختی می گرفتی م که آیا به کلی از ا ی ن سفر صرفنظر کنیم، ی ا آنکه واقع یت را بپذیریم و سه فرزندمان را به امان خدا تنها بگ ذاریم. و این بدان معنی بود که تا وقتی که در ای ن کشور اقامت دار یم دی گر نمی توانیم به حج برویم، زی را وزارت ا ی ن فرصت را فقط یک بار به ما می داد و هر آنچه را بابت مخارج سفر پرداخت کرده بود ی م از دست می دادیم. پس از تفکر ز ی اد و توسل به دعا و استخاره تصم یم گرفتی م من و همسرم تنها سفر کن یم و بچه ها را نزد عمه شان، که بس ی ار جوان بود و با ما زندگی می کرد و مشغول تدر ی س بود، همراه با خدمتکارمان، که خانمی مسن بود و بچه ها طی سالی ان بودنش با ما به او عادت کرده بودند؛ بگذاریم . دی گر تصور کن ی د چگونه قلبم ب ی ن دو تمای ل شدی د برای زی ارت اراضی مقدسه و مرقد رسول اکرم و جدایی از فرزندانم، به خصوص طفل شیرخواره ام، دوپاره شده بود .

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2