300 بالاخره درخواست شن یدن ی كی از آثار نازله از حضرت بهاءالله را نمودم . دختر سیزده سالۀ برادرم ی كی از الواح ( لوح احمد ) را با لحنی بینظی ر تلاوت نمود كه رعشه بر ت مام جسمم انداخت و روح و وجدان مرا در خود ذوب نمود، با شن ی دن آن یقی ن نمودم كه ا ی ن كلمات خدا است ! و ای مان خوی ش را به حضرت بهاءالله اعلان نمودم و نماز بهائی را درخواست كردم و آن را به جای آوردم ولی مرحلۀ تعمّق در آثار وقت بی شتری از من گرفت تا آنكه به یقین رسیدم. اساس كارم بر ا ی ن مبنا بود كه چون در یک كشور اسلامی زندگی می كنم هر وقت متوجه شدم كه د ی انت اشتباه است می توانم به آسانی به اسلام برگردم . ولی اگر د ی انت بهائی صح ی ح باشد و آن را پ ی روی نكنم و اجل محتوم من برسد به فرمودۀ حق، كه از هلاک شدگان محسوب میگر دم، بر من صدق می كند. در دوران آن سه هفتۀ مسافرتشان و بحث و جستجو با برادرم و خانواده اش كه بدان اشاره كردم به اسكندر ی ه سفر كردیم و تعدادی از خانواده های بهائی را ملاقات نمود یم. كتاب (تاریخ نبیل) را كه یک كتاب تار ی خی قطوری در حدود چهارصد صفحه است در آنجا به دست آوردم . ای ن كتاب به شرح دورۀ د ی انت بابی به طور مفصل می پردازد و قهرمانی و جانبازی های مؤمنان نخستین را كه تعدادشان متجاوز از ب ی ست
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2