سفر از ایمان به ایقان

297 خواستم با زی ركی و ح ی له از جواب فرار كنم و گفتم : بحث در ا ی ن موضوع را به بعد از ظهور آن واگذار می كنی م و نه قبل از آن . جواب تکان دهندۀ آنها یكجا ای ن بود: ظاهر شده است ! پرسیدم: او كی ست؟ نامش چ ی ست؟ گفتند: فكر كن ! ناگهان كلمۀ (بهائی ) از زبانم در آمد، در كمال تعجّب گفتند : بله! ای نجا بود كه بحث و گفتگوها مسیر د ی گری به خود گرفت و سؤال ها پی در پی مطرح می شد و بحث به طول انجام ید. وارد مسائل استدلالی از قرآن كر ی م شدی م كه رحمت الهی مستمر است و ادامه خواهد داشت و هرگز فی ض رحمت پروردگار قطع نخواهد شد . ای ن بحث قاطع بد ون وقفه تا شن ی دن اذان صبح ادامه داشت . از من خواستند كمی استراحت كنم تا بتوانم صبح به محل كارم بروم و آنها هم برای استراحت به اتاق خود رفتند . خی لی سعی كردم بخوابم ولی نتوانستم و فكر می كردم چه با ید بكنم؟ تصم ی م گرفتم از آنها بپرسم آ ی ا بعضی از بهائ ی ان را می شناسند كه به دی دار آنها بروم و با آنها آشنا شوم كه بب ی نم چه نوع انسان هایی هستند؟ آی ا مردمان عادی هستند؟ ی ا آنكه گروهی و ی ا دسته ای هستند كه می خواهند ثروت و املاک برادرم و همسرش را بربا یند؟

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2