سفر از ایمان به ایقان

294 سفر برادر همسرم فؤاد در قریه ای از استان الشرق ی ة به دن ی ا آمدم، در سن نه سالگی با خانواده به قاهره منتقل شد یم. در خانواده ای مسلمان سنّی معتدل ترب یت شدم كه به موجب فرایضد ی نی خو ی ش عمل می کردند و به مبادی و اصول اخلاقی كه شر ی عت به آن امر نموده است پای بند بودند . پدرم همواره من و خواهران و برادرانم را بر حفظ قرآن كر ی م تشویق مینمود . روزانه در حد توا نش قسمت هایی از قرآن كر ی م را بعد از به جا آوردن نماز صبح با صدای بلند در وسط خانه تلاوت می نمود . مادر نیز ای ن چنی ن عمل می کرد و من تقری باً یک سوم از قرآن را قبل از فارغ التحص ی لی از دانشكدۀ پزشكی دانشگاه قاهره در اواسط دهۀ هفتاد از بر بودم . من چهار برادر و سه خواهر دارم و از همان ا ی ام کودکی روابط بس یار صمیمانه ای با برادر بزرگم و همسرش داشتم . آنها نمونه و سرمشقی در تمسک به جوهر و حق ی قت اسلام و تعال ی م آن و به جا آوردن فرایض نماز و روزه و زكات و حج از همان ا ی ام و آغاز جوانی بودند حتی اندوخته های خود را در بانک های بدون سود می سپردند و امور اخلاقی د یگر.... ما كوچك ترها گاهی از فرط تمسک آنها به د ی ن و فشاری كه بر ما می آوردند كه فرایض را در اوقات مخصوص با ی د به جای آوریم به تنگ میآمدیم. از همان ابتدای ازدواجشان وابستگی عج ی بی به آنها داشتم و

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2