271 بود و حضرت محمد تا روز ق ی امت خاتم المرسلین هستند. ای ن امری بود كه در محی ط زندگی من بس ی ار رایج و معمول بود . به خودم دائماً ی ادآور می شدم كه نمی خواهم قبل از پا یان تحص ی لات و امتحانات، در ای ن مسائل وارد شوم ولی ی ك بار از خواهرم دربارۀ ای ن فضای اسرارآم ی زی كه خانۀ ما را فرا گرفته بود و از تغ یی راتی كه در خانواده به وجود آمده بود، پرس یدم. در كمال سادگی و محبت جواب داد: درست است كه موضوع بس یار مهمی وجود دارد كه زندگی ما را تغ ییر داده است و اگر تو هم در ا ی ن مرحله سرنوشت ساز از لحاظ تحص یلی نبودی حتماً با صراحت باهم صحبت می كردی م ولی موقع ی ت را به خاطر مصلحت خودت كه برای همۀ ما مهم است، مناسب ندانسته ایم. الان ذهنت را فقط متمركز در درس هایت كن و بعد از پایان امتحانات آخر سال فرصت ب ی شتری برای گفتگو خواه ی م داشت. حقی قتاً جواب او هر چند ساده بود ولی برای من كافی بود ز ی را با تصم ی م من موافق بود که ما ی ل بودم در آن وقت بر روی درسم تمركز كنم . روزها گذشت و دوران مدرسه به پا ی ان رس ید. به مصر بازگشتم تا برای ورود ب ه دانشگاه آماده شوم . در مدرسه، برای قبول در دانشكدۀ مورد علاقه ام نمرۀ عالی گرفتم . در آن زمان تنها سؤال من ا ی ن بود كه آی ا ظهور ی ک دین جدید و ی ک پیامبر جدی د ممكن است؟ با جدیتی كه سابقه نداشت شروع به
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2