سفر از ایمان به ایقان

265 پزشک مدت ز ی ادی در انتظار من مانده ولی وقتی من تأخ ی ر كردم با تاكسی به منزل بازگشته است . در آن ای ام تلفن همراه وجود نداشت كه مرا خبر كند و بگو ی د كه خی لی وقت در ا نتظار من مانده بوده . در وضع بس ی ار اسف باری بودم، رفتم تا از خواهرم به خاطر تأخ یرم عذرخواهی کنم . از حال خودم و آنچه که بر من می گذشت در شگفت بودم . خواهرم مرا كه د ی د فوراً متوجّه شد كه من حالم عادی ن ی ست و از من خواست فوراً به خانه برگردم و استراحت كنم . نصی حت او را پذ ی رفتم و برگشتم ولی نتوانستم به خواب بروم . تمام شب را نماز و دعا خواندم و از خداوند می خواستم مرا ی اری نماید و به صراط مستق ی مش هدا یت فرماید. در نماز به مدت طولانی در حالت سجده می ماندم و در هر لحظه از لحظات در حالت سجده حالتی از اطم ی نان و سكون قل ب مرا فرا می گرفت و هماهنگی عج یبی م ی ان عقل و قلب خو ی ش احساس می نمودم و یقی ن داشتم كه خداوند متعال به رحمت خو ی ش مرا دری افته و دست مرا گرفته، به راه راست دلالت می فرماید. آن وقت ساعت نزد ی ک به طلوع فجر بود می خواستم به خواهرم تلفن كنم و از او بخواهم نماز بهائی را به من بدهد ولی متوجّه شدم كه وقت مناسبی نیست . سعی كردم تا طلوع صبح صبر كنم ولی صبر كردن در آن لحظات بس ی ار دشوار بود . سپس سعی کردم خود را تا طلوع صبح مشغول نما یم. دنبال تیغهای ریش تراشی گشتم كه مدّت ز ی ادی بود كنار

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2