سفر از ایمان به ایقان

263 مهمی كه نی از به دقّت و تفكر دارد بر من فشار آورده بودند، در حالی كه من می بای ستی همزمان در رانندگی ن ی ز تمركز می كردم و ا ی ن موجب پراکندگی افكار من شده بود . عصبانی ت او ناشی از ترس و نگرانی برای من بود . او همواره در رعا ی ت و محبت به دی گران مح و و فانی بود و چنانچه احساس می نمود که موجب ضرر رساندن به کسی شده است خودش را سرزنش می کرد. از آن لحظه به بعد تصم ی م گرفتند كه دربارۀ ا ی ن بحث خطرناک صحبت نكنند مگر وقتی كه همگی در جای راحت و امنی نشسته باش یم. به دی دار آنها می رفتم و شب ها تا دیر وقت بحث و گفتگو می کردیم و به من احساس اطم ی نان دست می داد ولی وقتی به منزل برمی گشتم مجدداً بی ن اقناع منطق و عقلم و تشو ی ش و تردید قلبم حی ران می ماندم. به نماز و دعا متوسّل می شدم و آنقدر التماس می کردم تا مرا به آنچه خ یر من است هدا ی ت فرماید و ی كی از دعاهایی كه بس ی ار دوست داشتم را صدها بار تكرار می نمودم : « ذی أختَلَفَ ف  ال  لَی الحَق فاهدِنی ا  أنتَ الحق  اللّهُم یه ». ای ن دعا همی شه و در طول مدّت بحث و جستجوی حق ی قت همراه و قری ن من بود. هنگام گردش در خ یابان ها و هنگام بودن با آنها و حتی در تنهایی . درست به ی اد ندارم ا ی ن مدت سخت سرگشتگی و بی قراری چقدر به طول انجام ی د ولی گمان كنم ب ی ش از دو هفته طول نكش ید. در خلال

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2