258 همه علم و دانش كه در ب ین ای ن جمع رد و بدل می شد تعجب کرده بودم . هماهنگی در ربط موضوعاتی كه مطرح می شد و سهولت و سادگی انتقال از ی ک مطلب به مطلب د ی گر مرا شگفت زده نموده بود . به علاوه رعا یت فوق العادۀ ادب در ب ی ن حاضران بود كه هیچ کسی صحبت های دی گری را قطع نمی نمودند و احدی خود را بهتر نمی دانست و مترصد خردهگی ری از اشتباهات یكدی گر نبود. به ی اد دارم ی كی از آنها به شرح قسمتی از تار یخ حی ات رسول اكرم پرداخت . مطلب را نوعی مطرح نمود كه ه یچگاه از قبل نه در جایی خوانده بودم و نه در سخنرانی های دی نی شن ی ده بودم . هرچند برای م ناآشنا بود و تازگی داشت ولی در خود راهی جز اقرار به آن ن یافتم . بحث آنها به هم ی ن منوال ادامه ی افت تا بالأخره پس از خداحافظی بس یار گرمی، كه گو ی ی از بستگان خو ی ش جدا میشوی م، با خواهرم آنجا را ترک كردم. در ای ن جلسه از همان ابتدا ترج ی ح دادم فقط شنونده باشم و جرئت نكردم مجدداً همان سؤال را از خواهرم بکنم . پس به همان جوابسابقش كه این ها آدم های مؤمنی هستند قناعت كردم و موضوع را ب ی ش از این تلقّی ننمودم . در ذهنم از ا ی ن جریان چی زی باقی ماند و فقط برا ی م واضح و آشكار شد كه من هنوز از علم و دانش بس ی ار عقب هستم و با ی د قدر و منزلتخو ی ش را در هر جمعی بدانم و به نما ی ش آنچه در درون دارم شتاب نكنم . چنانچه شاعر گفته است : «رحم مرء عرف قدر نفسه الله ا » 108 . 108 رحمت خداوند بر نفسى باد كه قدر خویش را بداند .
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2