سفر از ایمان به ایقان

256 تصور می كردم که اطلاعات جدی دی به آنها عرضه داشته ام. ولی بعد كه بحث های میان آنها را گوش کردم متوجّه شدم كه در مدت ح ی ات خو یش هرگز شاهد چن ی ن بزرگداشت و عظمتی نسبت به حضرت رسول اكرم نبوده ام. عبارات و معانی جد ی دی از حی ات و س ی رت حضرت رسول شنیدم كه جز بر حضرتش صدق نمی كند. در اندک زمانی متوجّه شدم كه خود من کمتر از همۀ حاضر ی ن در آنجا ارزش و اهمیت واقعی حضرت محمد را می دانم. پس به ی ک شنونده تبدی ل شدم چون علم من نسبت به آنها بسی ار ناچ یز بود . در ای ن موقعی ت به ی اد مثل معروف افتادم كه می گوی د اگر سخن نقره است سكوت طلا است . ترجی ح دادم سكوت اخت ی ار کنم تا به عمق مباحث آنها پی برم و از ا ین بحث و گفتگوی ش یرین و پرمای ه استفاده نمایم و بر اطلاعاتم ب یفزایم. بالاخره من و خواهرم از آن منزل خارج شدیم و به پای ی ن آمدیم. ناگهان از ذهنم گذشت كه با وجود صحبت های عمی ق آنان و حرارت محبتی كه نسبت به حضرت رسول اكرم احساس می شد هیچیک از خانمها به جز خواهرم حجاب بر سر نداشتند . با كنجكاوی از خواهرم پرسیدم این ها کی هستند و اصل آنها چ ی ست؟ با ذكاوت و هوش ی اری و بسی ار مختصر جواب داد كه آنها انسان های مؤمنی هستند . نمی دانم چهگونه ای ن جواب مختصر و عجیب مرا قانع نمود و به هم ی ن اندازه اكتفا كردم و دیگر چیزی نپ رسیدم . ممكن است علّت آن اعتقاد من بود كه

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2