253 زی را عطش آنها را برای مطالعه و بحث به خصوص دربارۀ مسائل د ینی می دانستم كه از مهم تری ن موضوعات در زندگی آنها محسوب بود و گاهی تمام فكر و ذهن آنها را به خود مشغول می داشت. در واقع كسی را در امور جزئی و کلی زندگی خو ی ش این چنین تسلی م درگاه پروردگار ند یدهام. به ی اد دارم خواهرم وقتی مرا در فرودگاه با ر ی ش بلند دی د نتوانست تعجّب شدی دش را پنهان کند . هر وقت همراه هم بود ی م در مورد مسائل د ی نی با من صحبت می کرد و سعی داشت تا مفهوم حق ی قی دی ن را به من برساند كه وابسته به ظاهر انسان ن ی ست و ری ش بلند، نشانۀ تدی ن و تقرب به درگاه الهی ن ی ست بلكه دینداری قبل از هر چ یز به طرز رفتار و كردار ما در همۀ لحظات و مراحل زندگی است كه با موقع یت های متفاوت تغ ییرپذیر نی ست و مغایرت ندارد . اگر ظاهر ما نمای دینداری به خود گ ی رد ولی در هر كردار و رفتار ما تراوش ننما ید بدی ن معنی است كه صرفاً به ظاهر دی ن اكتفا كردهای م و به جوهر آن كه طرز رفتار و اخلاق است دست ن یافتهایم. در لابلای صحبت های ش بدون آنكه بازگو كند نگرانی اش را دربارۀ حالم احساس می کردم، با ذكاوت سعی می نمود بداند كه آ یا موقعی ت من واقعاً از روی دینداری است و یا ای نكه گرفتاری در ی کگرایش است . نگرانی و ترس خو ی ش را از مظاهر تندروی و عضویت در گروه های اسلامی تندرو ابراز می داشت كه در آن زمان در حال پ یدای ش بودند كه چه گونه سعی می نمودند تعداد ز ی ادی از جوانان را به اسم د ی ن و جهاد در
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2