سفر از ایمان به ایقان

245 آن را در اوقات تندرستی و توانایی ناد ی ده انگاشته بودم كه همۀ ما عاقبت در هر لحظه و حال ا ی ن زندگی را وداع خواه ی م نمود و عمر ما هر قدر هم طولانی باشد در ی ک چشم برهم زدنی خواهد گذشت . خداوند چنین اراده فرمود كه ا ین بی ماری به خ ی ر بگذرد، ولی در بستر ب ی ماری بودن برای مدتی بس طولانی و احساس ا ی نكه مرگ در كم ین است مرا به ا ی ن واداشت كه تعال یم دی ن خوی ش را اجرا کنم و ای ن نقطۀ تحوّل در زندگی من بود و پس از بهبودی، نماز خو ی ش را در اوقات مخصوصه به جا می آوردم و فرایض و مناسک د ینی ام را انجام می دادم. هر دوشنبه و پنجشنبه روزه می گرفتم و علاوه بر ا ین ری ش بلند گذاشتم و نمازهای پنج گانه را از صبح تا عشاء در مسجد به جا می آوردم . شروع به قرائت و مطالعۀ قرآن و كتاب های دی نی مانند كتب فقه چهار امام نمودم . در تفاسیر قرآن تعمق می کردم و سعی داشتم هر چه ب ی شتر به وسی لۀ نمازهای شبانگاهی تا جایی که می توانم به خداوند نزد یکتر شوم . در ای ن سفر روحانی ام با مسائل بس ی اری روبه رو می شدم. نصایح و راهنمایی های بزرگان د ی ن در حول و حوش من افزایش می ی افت ولی من مسائل را با م ی زان عق ل و وجدان می سنجی دم و آنچه را که موافق نمی ی افتم نمی پذیرفتم . مثلاً راضی به تغ یی ر پوشش خو ی ش به قبای كوتاه قد نشدم، با ای نكه ی كی از سنن مؤكّده محسوب است . مصمم بودم عقل خود را می زان قرار دهم، نعمتی كه خداوند انسان را به آن مخصّص داشته و از

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2