230 سفر خواهرم ام یرة از همان اوان كودكی كسب رضای الهی برا ی م حائز اهم ی ت بود. همی شه سعی می کردم نماز خود را به جای آورم هرچند در بس ی اری از اوقات زی اد پای بند آن نبودم ولی ماه مبارک رمضان را به طور كامل روزه دار بودم و از ترس عذاب دوزخ سعی می کردم که كارهای خ ی ر انجام دهم . خواهر بزرگم در واقع مثل اعلای من بود . اصول و مبادی اخلاقی را از او فرا می گرفتم. به شخص ی ت او بسی ار علاقه داشتم . هرچند در بسی اری از مسائل با او موافق نبودم از جمله مسئلۀ پوشی دن حجاب كه بهکلی دربارۀ آن اقناع نمی شدم و ای مان داشتم كه منظور از حجاب، حجاب نفس است نه لباس ظاهر حتی اگر آن را پوشش اسلامی بنامند . وقتی ازدواج كردم همسرم از بدو زندگی مشتركمان بارها به وظ یفۀ زن مسلمان نسبت به همسرش اشاره می كرد و حد ی ث رس ول اكرم را در هر حی ن و حال چه در موارد مربوط و یا غیر مربوط در گوشم تكرار می كرد كه فرموده است : « لو أمرت أحدا أن ی سجد لأحد، لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها » 102 . و گاهی ا ی ن حدی ث را به حدیث دی گر متّصل می ساخت: 102 مضمون حدیث به فارسی : اگر بخواهم كسی را بر سجده به شخصى دیگر امر نمایم، زن را امر می کردم كه به همسرش سجده نماید .
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2