23 سفر خانوادۀ کوچک در زندان به ی اد آغاز ا ی ن سفر افتادم که چگونه مرا به خاطر تهمت هایی به این زندان انداخته بودند که تصور آن به مخ ی لۀ هیچ کس خطور نمی کرد. اکنون من که ی ک استاد دانشگاه بودم و بهکلی نسبت به سیاست و آنچه در آن می گذشت بی علاقه بودم و فقط به شن ی دن آنچه در اخبار گفته می شد اکتفا می کردم، خود و همسرم که ی ک مربی با فضیلت و با شخص ی ت، مؤمن و معروف به اخلاق نیک بود، به اقدام عل یه حکومت متهم شده بودیم؟ خدا ی ا چگونه ممکن است به یکباره این طور شود؟! خوشبختانه حافظۀ من از هول آنچه می گذراندم مرا نجات داد و به سمت کانون گ رم خانۀ کوچکمان کشیده شد، به خاطرات ازدواجمان بازگشتم که بس ی ار ساده و معمولی در میانۀ دهۀ شصت صورت گ رفته بود . از طر یق خواهرهای همسرم با او آشنا شده بودم . ی کی از خواهرهایش در جستجوی همسری مناسب برای برادر متد ی ن خوی ش بود که از خلق و خوی و آنچه او در شر ی ک زندگی آیندهاش آرزو می کرد برخوردار باشد . در آن زمان مفهوم دینداری با آنچه امروزه متداول است متفاوت بود. اولین صفتی که ای ن جوان مای ل بود در شر ی ک زندگی خود بی ابد، متمسک بودن به م ی زانی از تد ی ن بود که بتوانند در راه خداوند بدون هیچگونه تعصب و زیاده روی حرکت نمایند و این صفت بای د از درونش
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2