سفر از ایمان به ایقان

226 لحظاتی احساس آرامش می کردم ولی به مجرد خارج شدن از منزل آنها شک و تردی د مرا فرا می گرفت و به آنچه گفته بودند فكر می كردم، آنها را رد و ی ا قبول نمی كردم تا ا ی نكه به كتاب قرآن مراجعه کنم و با دقت آنها را بررسی نما یم. پس از گذشت مدتی نه چندان كوتاه از رنج و محنت، نوعی اطمی نان در خود احساس کردم . آنچه که ا ین دی ن جدی د میگوی د با آنچه که همۀ اد ی ان گفته اند در تضاد ن ی ست ولی شجاعت كافی برای اقرار به صحت آن نداشتم . فكر مرگ و روز ق ی امت همواره مرا به وحشت وا می داشت، هرگاه تصور می كردم كه ا ی ن دنی ای قشنگ و ز ی با عاقبتش هلاکت و نابودی است ترس شد ی د و وحشتی مرگ آور مرا فرا می گرفت. به خواندن برخی از آ ی ات د ی ن بهائی پرداختم كه مفهوم مرگ را توضی ح می داد كه چگونه بشارتی است برای آغاز ی ک حیات روحانی و نورانی جد ی د و جای ترس و وحشت ن یست. مرگ چ یزی به جز بركندن پوشش كهنه و پوس ی دۀ جسد ن ی ست تا روح از تنگنای خو ی ش رهایی یافته، به ملكوت اعلی توجه نما ید. فقط ا ی نجا بود كه قلبم مطم ئن شد و راحت نفس یافتم . سپس خواندم كه علامات روز ق ی امت صرفاً رمزی از معانی دی گر است و بهشت حق ی قی نزدی كی به خداوند است و دوزخ هم دوری از حق است. این ها مفاهی می منطقی و بس ی ار جالب بود نه مانند تفس ی رهای

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2