224 به خداوند عجز و التماس نمودم كه در غ ی ر راه حق نم ی رم و اگر ا ین دین حق است دست مرا بگیرد و به آن رهنمون فرما ید. شروع به جمع آوری آ ی ات و دلایلی دال بر عدم حقانیت این دی انت از نظر خودم نمودم . به منزل خواهرم می رفتم تا او و همسرش را از ا ین گمراهی نجات دهم ولی در كمال تعجب می دی دم هر آیه ای را كه می خواندم آنها تفس یر دی گری برای آن دارند كه بر قلب و عقل می نشست ولی من بر كبر و اعراض خود پافشاری می کردم و سعی می نمودم آیات بی شتری جمع آوری كنم و مجدداً و بارها با آنها سعی نما ی م ولی هر بار به همان نتی جه میرسی دم و بعد از هر نشستی با آنها احساس راحتی ب ی شتری می کردم و پس از خارج شدن از خانۀ آنها احساس می نمودم كه كاملاً از حرف های آنان قانع شده ام ولی در ع ین حال نمی خواستم تسل ی م شوم. در خود نیاز شد ی دی به آشنا شدن با آنچه آنها دارند ی افتم تا تأث ی ر آن را بر قلب خویش بی ابم ز ی را كلام الهی بدون شک بر قلب می نشیند. با ترس شد ی د و با احت ی اط آنچه را داشتند می خواندم و هر بار قسمت كوچكی را می خواندم و سعی می کردم معنی آن را درک كنم و بسی ار كوشش می كردم تا نكته ای را ب ی ابم كه با قرآن، كه تنها كتاب حق از نظر من و آنها بود، در تضاد باشد تا بد ی ن طری ق بر آنها اعتراض نما ی م ولی در كمال تأسف چن ی ن نكتهای ن یافتم .
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2