سفر از ایمان به ایقان

214 سفر خواهرم مد ی حة به زبان خودش آغاز سخن وقتی بود كه با خواهرم و شوهرش در ماش ی نشان بود یم و به ی كباره خواهرم بدون ه ی چ مقدمه ای از من پرس ید: می دانی بهائ یت چی ست؟ و از آنجایی كه می دانستم اهم یت خاصی نسبت به اد ی ان دارد گمان نمودم سؤالش در ا ی ن زمی نه باشد . به او گفتم : آیا این ی ک فرقه است و ی ا حزبی است و ی ا گروهی است و یا چی ست؟ خی لی تعجب كردم وقتی او گفت : نه این ی ک دین جدید است! خی لی متعجب شده بودم و یکه خوردم ز ی را خواهرم و همسرش مثل اعلای ما بودند . خواهرم در دانشگاه الأزهر تحص ی ل كرده بود و همسرش هم در دارالعلوم و دانشکدۀ علوم اسلامی . به آنها گفتم : شما چه می گویی د؟ من هم ی شه در نوعی جهاد دائم بودم كه د ی ن خوی ش را به خوبی فهمی ده و ی ک مسلمان به تمام معنی باشم كه در روح ا ی ن كلمه مستور است و حالا شما می گویید دینی د ی گر؟ چگونه ای ن ممكن است؟ سعی کردم عصبان ی ت و ناراحتی ام را بروز ندهم ولی تصم ی م گرفتم به آنها اثبات كنم كه ا ی ن ادعا درست نیست و سعی کنم آنها را از ا ی ن تله ای كه برای آنها گذاشته شده است نجات دهم . البته ا ی ن حرف به سادگی بر من نگذشت، بلكه پ ی وسته در گوشم زمزمه می نمود . زندگی ام مانند نوار ف ی لم در مقابل چشمانم مرور می شد.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2