سفر از ایمان به ایقان

21 به مخ ی له احدی از ما خطور نمی کرد که ما خطرناک ترین مجموعه از می ان کل ی ۀ مجرم ی ن زندان به شمار می آمدی م و جرم ما از هر جرم د ی گری روی زم ین خطرناکتر محسوب می شد. ای ن دقی قاً سخنانی بود که از مأمور زندان شنیدیم که صبح اول ورودمان به ملاقات ما آمد و به هم ی ن دلیل ای شان چنی ن تشخی ص داده بودند که ما، خدا را شکر، با ی د در سلولی جدا از دیگران نگهداری شو یم تحت عنوان نوعی جد ی د از انواع جرم و گناه به نام «جرم های عقیده و فکر». ای ن نشان دهندۀ درجۀ خطراتی بود که ما ایجاد می کردیم. اغراق نیست ا گر بگوی م تا چه اندازه همۀ ما از بابت ا ی ن قرار صحی ح آقای زندانبان احساس راحتی کردیم که ما را در سلولی به دور از دیگر زندانیان با انواع جرم های وحشتناکشان با ی د نگهداری نمود؛ ز یرا این گونه از آنها دور خواه ی م بود. نحوۀ سخنان خشن و محکم زندانبان را تا عمر دارم فراموش نخواهم کرد، ا ی شان به ما با کمال تشکر اطلاع دادند که قبل از ورود ما به ای ن زندان به کل ی ۀ زندانیان، خطرناک بودن ما را هشدار داده اند و از آنها خواسته اند به ه ی چ وجه به ما نزد ی ک نشوند و از هرگ ونه صحبت و رفت وآمد با ما بپره یزند و این به خاطر حفظ جان خود آنها از خطر بوده است . در عی ن حال و به کمال شدت از ما خواست که از همان دستورها پی روی کنیم و با سا ی ر زندان ی ان تماسی نداشته باشیم و کلامی رد و بدل

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2