199 بحث و جستجو به آن دست یافتهای م اطمی نان داری؟ نگاهی به مادر انداختم در حالی كه سر تا پا در ح ی رت بودم و احساس می كردم كه نمی توانم آنچه را که می گوی د درک كنم . با ناراحتی گفتم : ولی شما پای بند د ی انت حضرت محمد هستید؟ به سرعت جواب داد : البته عز ی ز من، ما بر د ی ن حضرت محمد هستی م و كتابمان قرآن كر ی م است و از آنجایی كه هر آنچه را در قرآن آمده است، پ ی روی كرده ای م به این نتی جه رسیدی م كه رسالتی جد ی د با شری عتی تازه و پ ی امبری جد ی د بعد از حضرت محمد- علی ه الصّلوات والسّلام - ظاهر شده است ! پس از لحظاتی بس طولانی از سكوت و سكون، مادر در حالی كه آب گلوی خو ی ش را به سختی فرو می برد ادامه داد و گفت : ما بای د از او تبع ی ت كنیم و ای ن جزء اطاعت ما از حضرت محمد و آنچه در قرآن آمده است محسوب می گردد. به یک باره احساس سرگ ی جه کردم و حالتی از ترس و هراس مرا فراگرفت با جهشی بدون ارا ده گفتم : پی امبری د ی گر به غیر از حضرت محمد ؟ لرزشی شد ی د وجود مرا فراگرفت، مادر را رها كردم و به اتاق خودم رفتم و بر روی تختخوابم نشستم و سعی کردم تا برخی از آ ی ات قرآنی را كه پدر به من ی اد داده بود تا در هنگام احساس ترس شد ی د و هراس بخوانم به خاطر آورم . مادر كه ترس و هراس مرا احساس نموده بود آمد و كنارم
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2