سفر از ایمان به ایقان

139 همسرم متوج ه سكوت من شد گو ی ا او هم به حالت بهت و ح یرت و ترس من دچار شده بود . با نگرانی ز ی اد گفت : آی ا فكر می كنی اعتراض ما بر دانستن د ی انتی كه دوستت می گوی د خود نوعی معامله نمودن د ین ما با مال دن ی ا است؟ آ ی ا ترس ما از آ ی ندۀ خود و فرزندانمان برای اسباب دنی وی است؟ و آ ی ا اساساً رد كردن اندیشۀ استمرار اد ی ان الهی به علت ترس از دست دادن شغل های بسی ار رده بالایی بوده است كه با زحمت و كوشش به دست آورده ایم؟ به او گفتم : باور كن ا ی ن دقی قاً همان است كه در فكرش بودم و نمی دانم چه با ی د كرد؟ كاش دوستم ا ی ن مطلب را به ما نگفته بود . تا قبل از دانستن ا ی ن موضوع مانند سا ی ر مردم راحت و آسوده زندگی می كردیم، اگرچه دربارۀ تحد ید مسئلۀ حلال و حرام، فتواهای ضد و نقی ضی كه هرروزه می شنیدی م، انتشار فساد اخلاقی و دروغ گویی كه روزبه روز شدت میی افت و همۀ مح ی ط را فرا گرفته بود، سلب اطم ینان بی ن مردم و همه نوع وی رانی و اضمحلالی كه حول و حوش ما را فرا گرفته بود در بهت و ح یرت شدی دی قرار داشت ی م، ما نند دیگران به زندگی خو ی ش ادامه میدادیم. اما هم اكنون با ی د تصمیم میگرفتی م كه چه با ی د بكنی م؟ ای ن واقعاً مسئول یتی است كه بر دوش همۀ ما قرار دارد . همسرم گفت : درست است هر انسانی مسئول خو ی ش است، ولی آیا عزی ز من ا ین مسئلۀ آسان و راحتی است؟ ا ی ن بسی ار سخت است . حتی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2