سفر از ایمان به ایقان

125 بازگشت مجدد به بحث و گفتگو روز بعد قرارمان بر آن شد كه به د ی دن آن خانم و خانواده اش برو یم و كاملاً برای گفت و شنود با ا ی شان بعد از آن شب پرآشوب و بحث و جست وجو در كتاب قرآن كر ی م حاضر و مه یا بود یم. مانند هم ی شه ما را با روی خوش پذ ی رفتند ا ی شان بر خلاف صحبت های همی شگی که عادت داشتی م از ای شان بشنوی م، در مورد مسائل روزمره مانند خر ی د و لباس و مواد خوراکی شروع به صحبت نمود كه بس ی ار ما ی ۀ تعجب من شد و از خود میپرسی دم كه چه شده است؟ منظورش از ا ی ن حرف هایی كه معمولاً ب ی ن ما رد و بدل نمی شد چه بود و می خواست چه پ ی امی را به ما بدهد؟ من ترج ی ح دادم سكوت کنم تا ببی نم عاقبت ا ی ن گفت وگوی نه چندان جالب از نظر من به كجا خواهد رسید. اما آثار نگرانی و ناراحتی بر چهرۀ همسرم نمایان بود و ز ی ر لب شروع به شكا ی ت بابت ای ن صحبت ها کرد كه به آنها عادت نداشت ی م، مخصوصاً در ملاقات های اخیرمان . همسرم نگاهی به ا ی شان كرد و گفت : سمی ه خانم ای ن حرف های بی خود و بیفایده چی ست؟ صحبت های زی بایی كه با ما داشتی كجا رفت؟ او هم با لحنی قاطع كه گو ی ی همسرم را برای كناره جویی از او و برخورد ناخوشا ی ند روز قبلش تنب ی ه و ملامت می کرد، گفت: جناب استاد عبدالعز ی ز، بنده با خودم قرار گذاشته ام دیگر دربارۀ

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2