ورای فرهنگ رقابت
95 نقدهای روشن و جانشینهائی را برای خصومتگرائی هنجاری که بر بخش بزرگی از گفتمانهای معاصر حا کم است، در بر دارند. نقدهای هواداران حقوق زنان از خصومتگرائی شکلهای متعددی به خود میگیرد. آنچه در آنها مشترک است این تأ کید است که هنجارهای فرهنگی خشن و رقابتآمیز از نظر تاریخی ساختارهای حا کمیت مردان را تشکیل دادهاند. 8 در بدیهیترین سطح این امر از طریق خشونت فیزیکی مستقیم مردان علیه زنان صورت گرفته است . در بسیاری از فرهنگها و دورههای تاریخی ، خشونت مردان بر علیه زنان به عنوان امری عادی و طبیعی پذیرفته شده است . با توجه به این کهً معمولا مردان قدرت جسمانی بیشتری از زنان دارند، این هنجارهای فرهنگی به عنوان ساختارهائی آشکار برای حا کمیت مردان عمل کردهاند. علیرغم جرمشناختهشدن بسیاری از صور خشونت بر علیه زنان در تعدادی از کشورها، هنوز پس ماندۀ این هنجارهای تاریخی را میتوان بطور وسیع در سراسرجهان از جمله غرب مشاهده نمود. بسیاری از طرفداران حقوق زنان چنین استدلال میکنند که علاوه برخشونت جسمانی علیه زنان، رقابت و قهرمانی کردن مبارزات قدرت نیز به شیوههائی ظریفتر به عنوان ساختارهای حا کمیت مردان عمل کردهاند. نظامهای پاداش دهی در مؤسسات سیاسی، نظامهای قضائی ، نظامهای آموزشی و...ماً معمولا برای خصوصیات خصمانهای که بطور سنتی مردانه بودهاند، نسبت به خصوصیات ًسنتا زنانهای مانند مراقبت و همکاری امتیاز قائل میشوند. با توجه به ارتباط تاریخی خشونت و رقابت با مردانگی ، این نظامهای پاداش دهی اغلب به عنوان نظامهائی برای حفظ برتری مردان عمل میکنند. 9 به نظر میرسد که صرف نظر از این که ارتباط بین خصومتگرائی و مردانگی حاصل جبر زیستی باشد یا یادگیری اجتماعی یا ترکیبی از این دو، این امر مصداق داشته باشد. از یک سو ا گر مردان از نظر زیستی خشنتر و رقابت جوتر از زنان باشند، نظامی که به خصوصیات مردانه بیش ازخصوصیات زنانه پاداش میدهد، برای مردان بر اساس تفاوتهای زیستی شان امتیاز قائل میشود. از سوی دیگر، ا گر این تفاوتها به طورمعمول حاصل یادگیری نقش یک جنسیت باشد، نظامی که به خصوصیات مردانه بیش از خصوصیات زنانه پاداش میدهد، به مردان بر اساس یادگیری اجتماعی شان امتیاز میدهد. در هر صورت، تا وقتی که خشونت و رقابت پاداش میگیرند، اغلب مردان از مزیت برخوردارند و زنان محرومند.
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2