ورای فرهنگ رقابت

77 شرایطی وجود ندارد . از آنجا که موفقیتهای ما به عنوان یک نژاد در زمینۀ تولیدمثل و فنآوری سبب وابستگی بی سابقۀ ما به یکدیگر شده است، هیچ گروه اجتماعی دیگر در روی زمین در انزوا نیست . در این شرایط جدید، تدابیر جدید نه تنها ممکن، بلکه حیاتی گشتهاند. یک هیئت بههموابستۀ اجتماعی نمیتواند تا زمانی که اجزاء تشکیل دهندهاش در روابط خصمانه گیر کرده باشد، فعالیتهای دسته جمعی خود را هماهنگ کند. فشار برای عمل دسته جمعی هماهنگ روز به روز اوج میگیرد. خطر نابودی محیط زیست، کمبود منابع، انقراض گونهها، بیماریهای همهگیر جهانی، آلودگ یهای هستهای و زیستی، تروریزم ، تعارضات نظامی و مانند آن، همه و همه ما را تحت فشار قرار دادهاند که شکلهای جدیدی برای عمل دسته جمعی و هماهنگ بیابیم . تحت این شرایط، تدابیر خصمانه به نقطۀ کاهش بازده اجتماعی و زیست محیطی رسیدهاند. البته میتوان استدلال کرد که تدابیر خصمانهً عملا مکمل تدابیر غیر خصمانهاند. برای مثال لبۀ افراطی و خصمگرای یک نهضت اجتماعی میتواند دربارۀ یک موضع آ گاهی عمومی را بر انگیز د تا بدنۀ میانهروی یک نهضت ، در مقایسه، جذاب به نظر برسد و به این ترتیب ، انگیز های برای کسانی که در حالت عادی در مقابل اصلاح مقاومت میکردند، ایجاد کند تا با اصلاح گران میانه روتر همکاری کنند. در نتیجه گروههای خصمگرا میتوانند به عنوان لبۀ تیز یک نهضت اجتماعی عمل کنند، هر چند تغییر قابل توجه اغلب از شیوههائی که با همکاری بیشتر ی همراه است، به دست میآید. به هرحال، حتی ا گر این امر حقیقت داشته باشد، باید فواید احتمالی آن را با ضررهای احتمال یاش مقایسه کنیم. وقتی روشهای خصمانه بطور همزمان یک نهضت اجتماعی را به حاشیه می رانند، پیامش را ساده لوحانه میکنند و هواداران بالقوهاش را نیز بیزار مینما یند، ممکن است بیشتر ضرر برسانند تا سود. وقتی این روشها اصول همان خصومتگرائی را مشروع میسازند که ریشۀ مشکلاتی است که هواداران اجتماعی به دنبال حلش هستند، زیان خالص آنها از این هم بیشتر است . علاوه بر آن، میتوان به دفاع از این نظر پرداخت که مبارزات خصمانه برای کسب قدرت به عنوان راهی برای تغییر سیاسی یا اجتماعی میتواند تباه کنندۀ خود باشد. تاریخ، نمونههای بیشماری از نهضتهای خصومتگرا ارائه میدهد که یک طبقه یا حکومت ظالم را ساقط کردهاند فقط برای آن که آن را با حکومت ظالم دیگری جایگزین نمایند . این تجربه در تمامی طیف نهضتهای انقلابی تکرار شده است، از کمونیس تهای پیشرو گرفته تا بنیادگرایان اسلامی . حتی انقلاب آمریکا هم ًعمدتا یک طبقۀ برخوردار را با یک طبقۀ دیگر جایگزین کرد چرا که مردان مالک اروپائی که رهبری آن را به عهده داشتند، ًمتعاقبا زنان، سیاهان، بومیان، کارگران فقیر و سایر گروهها

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2