ورای فرهنگ رقابت
48 بدهند و هیچ فرصتی هم برای خرید املاک به آنها داده نشده. آنها هرگز نمیتوانند در شرایط مساوی با دیگران رقابت کنند. به همۀ این علل، اقتصاد فعلی سرمایهداری با ارزش های رقابتی مفرطش و فقدان کنترلهای درونی و بیرونی اش، منشاء منازعات گستردۀ اجتماعی و تخریب زیست محیطی است . این اقتصاد انسان را به صورت موجودی منفعت طلب و رقابت جو تعریف و روابط انسانی را بر همین اساس بنا میکند و با این کار فعالیتهای اقتصادی را ًعمدتا در طرف چپ نمودار خصومتگرائی/تعاونگرائی که در شکل 4 کشیده شده بود، قرار میدهد: یعنی حوزۀ روابط «قدرت روی». به عبارت دیگر، رقابتهای بازار آزاد تجسم اصل زیربنائی خصومتگرائی هنجاری هستند و با توجه به نبود بازی جوانمردانه و امکانات مساوی بازی در بسیاری از عرصههای اقتصادی، رقابت بازار آزاد اغلب ً عملا به صورت روابط ظالمانۀ «قدرت روی» که در ربع پائین سمت چپ همان شکل قرارگرفته، در میآید. رقابتهای سیاسی نظامهای سیاسی حزبی غرب هم از اصل خصومتگرائی هنجاری نشأت گرفتهاند. دانشمند علوم سیاسی، جین مانسبریج i ، به سادگی به این نظامها با لفظ «دموکراسی خصومت آمیز» اشاره میکند. 01 در گفتمانهای لیبرال غربی کلمۀ دموکراسی ً عملا با مفهوم حزبگرائی هممعنی شده است، هرچند ًلزوما هیچ توافقی بین این دو وجود ندارد . دموکراسی مبنی بر حزبگرائی یک نوع دموکراسی خاص فرهنگی است که در جوامع غربی بدیهی سازی شده است. تعجبی ندارد که شکلگیری دموکراسی مبنی برحزبگرائی با شکلگیری اقتصادهای سرمایهداری ارتباط خیلی نزدیکی دارد. هر دو از این تصور ناشی میشوند که ذات انسان ًاساس ا خودخواه و رقابت طلب است و بنا بر این مسابقات الگوئی طبیعی و لازم از سازماندهی اجتماعی هستند. البته در اقتصاد توزیع کالاهای مادی یا سرمایه یا توزیع قدرت اقتصادی است که از سوی مسابقات تعیین میشود. در سیاست، از طرف دیگر، توزیع مرجعیت عمومی و تصمیم گیری یا قدرت سیاسی است که از طریق مسابقات تعیین میشود. اما در هر دو مورد اصول فرهنگی زیربنائی به شکل قابل توجهی مشابه هستند. i Jean Mansbridge
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2