ورای فرهنگ رقابت

33 تعدیل نمایند چرا که این فرضً کاملا با کاربرد عمومی آن در فرهنگ رقابت و مسابقه توافق دارد. 6 اما همانطور که بحث فصل 0 به ما یادآور شد، ساختارهای کلامی، ابزارهای زبانی خنثی و منفعلی نیستند . آنها بر نحوۀ درک ما از دنیای اطراف مان اثر میگذارند و درک ما برعمل مان اثر میگذارد. وقتی گفتمانهایمان توجه ما را به سوی روابط رقابتآمیز و خصمانۀ قدرت متمرکز میسازند، روابط مبنی بر تعاون و همکاری از نظرمان ناپدید میگردند. در نتیجه ، گرایش به ایجاد فرضیاتی دربارۀ طبیعت بشر پیدا میکنیم و الگوهائی را برای سازماندهی اجتماعی توصیه میکنیم که همانطور که در فصل بعدی بررسی خواهد شد، در غیر این صورت نمیکردیم. اما اول برای آن که اثرات کامل این گفتمان سنتی را روی قدرت درک کنیم، لازم است گنجینۀ لغات کارآمدتری برای تفکر و صحبت دربارۀ دامنۀ گستردۀ روابط قدرت داشته باشیم. تجدید تفکر دربارۀ قدرت شناخت قدرت تنها در چارچوب حا کمیت، اساس کارآمدی را برای نظریه یا عمل اجتماعی فراهم نمیسازد. طرح جامع تری برای تفکر روشن دربارۀ کل دامنۀ روابط اجتماعی لازم است . تمایز بین «قدرتبرای» و «قدرتروی» که به مدت چند دهه بر آثار دانشگاهی مربوط به قدرت حا کم بوده است، نقطۀ آغازی برای گسترش فهم ما از قدرت به شمار میرود، اما هنوز کافی نیست . تمایز قائل شدن بین «قدرتبرای» و «قدرت روی»، به این معنی است که این دو الگوی قدرت موازی وً کاملا از یک دیگر جدا هستند. گوئی ما دربارۀ قدرت یا به این شیوه فکر میکنیم یا به آن شیوه. اما در بررسی دقیق معلوم میشود که این الگوها نه موازی هستند و نهً کاملا جدا. «قدرت برای» در وسیعترین معنی ًصرفا حا کی از قابلیت است . برای مثال، گیدنز قدرت را به صورت یک «قابلیت تغییر دهنده» یا «قابلیت کسب نتیجه » تعریف میکند. 7 این یک تعریف فراگیر از اصطلاح قدرت است . از سوی دیگر «قدرت روی» نوع خاصی از این مفهوم فراگیر قدرت به عنوان قابلیت به شمار میرود. ا گر بگویم «قدرت روی» کسی دارم، این فقط راه دیگری است برای این که بگویم «قدرت برای» اعمال کنترل روی آن شخص را دارم. همۀ جلوههای ممکن «قدرت روی» را میتوان به همین شکل، به عنوان قدرت برای اعمال کنترل روی دیگران دانست. بنا بر این اولین گام در ایجاد یک طرح جامعتر برای تفکر

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2