ورای فرهنگ رقابت

116 دبورا تنن i میگوید: «سبک خصمانهای که این قدر در گفتمانهای عمومی مورد استفاده قرارمیگیرد، در روابط شخصی به نفع ما تمام نمیشود». 76 به این لحاظ ، از نظر بیشتر مردم عاقلانه نیست که روابط شخصی مانند مناظرات سیاسی یا مبارزات حقوقی وکالتی ترتیب داده شوند. درست است که بعضی افراد سبکهای خشن و خصمانهای در روابط شخصی خود دارند، 77 اما این سبکها در حیطۀ شخصی بر خلاف حیطۀ عمومی پاداش نمیگیرند. درست همانطور که در حیطۀ عمومی خصومتگرائی هنجاری ما را به تقابل بیشتر می کشاند، اغلب در حیطۀ شخصی هنجارهای تعاونی ما را به جهت مخالف آن میرانند. در فرهنگ عمومی رقابت، «واقع گرائی» مبنی بر عرف عامه این ناس ازگاری را طبیعی و اجتناب ناپذیر میداند. برای بسیار ی از افراد، آرمانهای همکاری و تعاون که در حیطۀ خصوصی ملازم روابط هستند، در حیطۀ عمومی غیرممکن، نامناسب و حتی ظالمانه به نظر میرسند. طبق عرف عامه در جوامع لیبرال غربی، حیطۀ عمومی حیطۀ منافع متضاد است و طبق همین عرف بهترین راه برای حل این منافع متضاد رقابت و مسابقه است . از سوی دیگر دو تن از متنفذ ترین فلاسفۀ قرن، جان دیوئی ii که شخصیتی تعیین کننده در فلسفۀ عملگرائی iii آمریکائی است و یورگن هابرماس iv ، شخصیت تعیین کنندهای در نظریۀ انتقادی اروپائی ، هر دو نظریههائی را دربارۀ ارتباط جمعی مطرح کردهاند که به جای تقابلهای حزبی، الگوئی از «جستجوی تعاون» هستند. 78 بطور کلی میتوان گفت هر دو نویسنده در حیطۀ عمومیخواهان الگوهای عقلانیتر، فراگیرتر و مشارکتیتر برای تصمیم گیری جمعی هستند. همچنین هر دو خواهان آن هستند که در سراسر جامعه قابلیاتی در زمینۀ ارتباط ایجاد شود که بتواند به عنوان اساس و مبنائی برای گفتمان معنادار دموکراتیک عمل کند و سرانجام هر دو اثرات تحول سازی را پیشبینی میکنند که این قابلیات میتوانند در زمانی که الگوهای سنتی روابط سیاسی جای خود را به حل مشکل جمعی و عقلانی میدهند، داشته باشند. 79 بسیاری از پژوهشگران طرفدارحقوق زنان به نوبۀ خود الگوهائی را برای ارتباط جمعی بیان کردهاند که حتی با صراحت بیشتری از الگوهای پیشنهادی دیوئی و هابرماس تعاونی و مشارکتی هستند. بسیاری از هواداران حقوق زنان استدلال میکنند که تمایز سنتی بین حیطههای «خصوصی» و «عمومی» یک ساختۀ مردانه است که با i Deborah Tannen ii John Dewey iii Pragmatism iv Jurgen Habermas

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2