ورای فرهنگ رقابت

ً7 عملا از آن استفاده میکنند، جلوههائی از فرهنگ بشری است . به همین منوال، گرایش به زندگی در گروههای اجتماعی ممکن است از خصوصیات ذاتی طبیعت بشری باشد، اما طرق مختلفی که با آن به روابط اجتماعی خود سازمان میدهیم، جلوههائی از فرهنگ بشری هستند. ما، با داشتن دامنۀ محدودی از خصوصیات ثابت در نوع بشر، میتوانیم دامنۀ ًتقریبا نامحدودی از خصوصیات فرهنگی را از خود نشان بدهیم. البته، همانطور که این مثالها نشان میدهند، رابطۀ بین طبیعت و فرهنگ ظریف و پیچیده است . افکار و رفتار انسانها در واقع در اثر تعامل این دو شکل میگیرد. از این نظر، طبیعت و فرهنگ را باید با توجه به عمل متقابل آنها درک نمود. i هر کدام بر دیگری عمل میکند و هرچند میتوان آنها را به منظور تجزیه و تحلیل بطور جدا گانه بررسی کرد، اما جلوههای آنها در دنیای واقعی بطور جدائی ناپذیری به هم مربوط است . به هرحال این طبقهبندی برای تجزیه و تحلیل ما مفید است . برای مثال، در نظر بگیرید که چگونه انواع رنگ را میتوان با توجه به رنگهای اصلی که آنها را ساختهاند، تجزیه و تحلیل کرد. در یک معنی، سبز نه آبی است و نه زرد. خصوصیات مستقل خودش را دارد و میتوان آن را بر این اساس مطالعه نمود. در معنای دیگر، سبز ترکیبی ازهر دو رنگ آبی و زرد است و میتوان آن را بر اساس تعامل یا ترکیب این دو نیز تجزیه و تحلیل نمود. افکار و اعمال انسانها در دنیای واقعی نیز مانند رنگهای مختلفی است که میتوان آنها را بر اساس تعامل یا ترکیب محرکهای زیستی و یادگیری فرهنگی فهمید. رابطۀ متقابل بین طبیعت بشری و فرهنگ را نیز میتوان در این واقعیت دید که استعداد ما برای فرهنگ، خودش یک خصوصیت ذاتی طبیعت بشری است . علاوه بر آن، این استعداد فرهگی ، افراد را قادر میسازد که به محرک های زیستی مختلف خود نظم و ترتیبی بدهند . برای مثال غریزۀ جنسی انسان را در نظر بگیرید . هرچند غریزۀ جنسی بخشی از ماهیت زیستی ماست، اما ا کثر فرهنگها هنجارهائی ایجاد کردهاند که جلوههای شایسته و ناشایست ۀ آن را تنظیم میکنند و هرچند این هنجارها از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از نسلی به نسل دیگر فرق میکنند، اما همۀ فرهنگها چنین هنجارهائی را دارند. بنا بر این اهمیت زیادی دارد که به هنگام گفتگو دربارۀ رابطۀ بین طبیعت انسانی و فرهنگ بشری ، تشخیص دهیم که استعداد فرهنگی نظم بخشیدن به محرکهای مختلف طبیعی را داریم. موضوعی که مسائل را پیچید هتر میکند آن است که بسیاری از مردمشناسان خاطرنشان میسازند که مراحل اخیر تکامل زیستی ما در شبکهای از فرهنگهای پیش- i dialectically