عبدالبهاء و تولد انسان

نقد عبدالبهاء از تجدّد و تدین مرسوم عبدالبهاء در مصر و اروپا و آمریکا سخنرانیهای بسیاری را در مجامع گوناگون ادا نمود. تنوّع این مجامع و تنوّع خطابات، خود حکایتی از اصل وحدت و اتحاد است. به عنوان مثال در دو روز پیاپی عبدالبهاء در میان دو گروه به ایراد خطابه پرداخت. یکی در مرکز فقرا و بی خانمانان، یعنی در میان افرادی که به خاطر تعلق به پایین ترین رده های طبقات اجتماعی حتی خانه و کاشانه ای از خود نداشتند، و دیگری در بالاترین مرکز فرهنگی و علمی که طبعاً بالاترین سطوح طبقات اجتماعی را تشکیل میداد. اولی میسیون باوری پناهگاه بی خانمانان و فقرا و دومی دانشگاه کلمبیا در نیویورک بود. در این دو جا به ایراد خطابه پرداخت. پیام او به ١٩١٢ آوریل ١٩ و ١٨ عبدالبهاء در همگان تعلق داشت، پیامی که از شرافت انسان و حقوق بشر و عدالت اجتماعی دفاع می نمود وقتی به سخنرانی عبدالبهاء در میسیون باوری در میان درماندگان و بیخانمانان نگاه میکنیم، جهان بینی و احساسات لطیف و عشق عبدالبهاء به انسان را در می یابیم. از جمله مطالبی که وی در این سخنرانی خطاب به بی خانمانان بیان نمود، این بود که بی خانمان بودن نشانه ی بی ارزش بودن نیست. او بیان میکندکه بزرگترین و ارزشمندترین انسان، یعنی عیسی مسیح، نیز بیخانمان بود. لازم به تذکر نیست که با چنین بحثی چگونه نور امید و احساس اعتماد به نفس و ارزش انسانی در دل مظلوم ترین و مقهورترین گروه اجتماعی، زنده و متجلّی میگردد و شرافت و اهمیت انسان به عنوان انسان مورد تأکید قرار میگیرد امشب من بسیار مسرورم، زیرا به دیدن دوستان ام... شما هرچند ذلیلید، ولی عزت آمده خود ملکوت برای شماست. حضرت مسیح از فقرا بود، نه از اغنیا. از گیاه گذران مینمود، سر و سامان نداشت، در صحرا و بیابان بود... حضرت بهاءاللّه در بغداد جمیع را گذاشت و رفت میان فقرا. دو سال با فقرا بود. با آنها به سر میبرد و به این افتخار میکرد و لقب خویش را درویش فرمود، یعنی فقیر. جمیع ما را وصیت فرمود که خادم فقرا باشیم، همنشین فقرا شویم تا در ملکوت الهی مقرب گردیم... شبی مسیح در بیابان ماند. جایی نداشت. گفت: ای پدر آسمانی برای طیور 8

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2