عبدالبهاء و تولد انسان

تک تک کشورها و هم به عامل فرهنگ و ارزشها و اعتقادات افراد جوامع گوناگون توجه نمود و تحقق صلح را مستلزم تحولی بنیادی در هر سه رتبه محقق شمرد. این بحث را با نقل قسمتی از نوشته عبدالبهاء خطاب به انجمن صلح لاهه به پایان می رسانیم : ملاحظه فرمایید که مبادی مرعیه اصلیه هر فردی از افراد بشر جلب منفعت خویش و دفع مضرت است. در فکر آسایش و شادمانی خود است و آرزوی تفرّد در زندگانی مینماید و میکوشد که از جمیع افراد دیگر در راحت و ثروت و عزت ممتاز گردد. این است آرزوی هر فردی از افراد بشر و این نهایت دنائت و بدبختی و پستی فکر است. انسان چون اندکی ترقی فکر یابد و همتش بلندگردد، در فکر آن افتدکه عموم عائله را جلب منفعت و دفع مضرت نماید، زیرا راحت و نعمت عموم خاندان خویش را سعادت خود داند و چون فکرش توسّع بیشتر یابد و همتش بلندترگردد، در فکر آن افتد که ابناء ملت و ابناء وطن خویش را جالب منفعت و دافع مضرت شود. هر چند این همت و فکر از برای خود او و خاندان او بلکه عموم ابناء ملت و وطن او مفید است، ولکن از برای ملل سائره مورثضرر است... اما انسان الهی و شخص آسمانی از این قیود مبراست ...و دایره افکار او چنان اتساع یابدکه منفعت عموم بشر را اساس سعادت هر فردی از بشر داند و مضرت کل ملل و دول را عین مضرت دولت و ملت خویش، بلکه خاندان خود، بلکه عین مضرت نفس خود شمرد. لهذا به جان و دل، به قدر امکان بکوشد که جلب سعادت و منفعت از برای عموم بشر و دفع مضرت از عموم ملل نماید و در علویت و نورانیت و سعادت عموم انسان بکوشد، فرقی در میان نگذارد، زیرا عالم انسانی را یک خاندان داند و عموم ملل را افراد آن خاندان شمرد، بلکه هیئت اجتماعیه ی بشر را شخص واحد انگارد و هر یک از ملل را عضوی از اعضاء شمرد... حال قضیه بر عکس است. جمیع ملل عالم در فکر ترقی خویش و تدنی سایرینند، بلکه در فکر جلب منفعت خود و مضرت دیگرانند و این را تنازع بقا شمرند و گویند اساس فطری عالم انسانی است، ولی این بسیار خطاست، بلکه خطایی از این اعظم نه... و جمیع تعالیم الهی محصور 81

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2