عبدالبهاء و تولد انسان
اما جهان بینی عبدالبهاء را نمیتوان از طریق مقولات و جهان بینی های متداول بدرستی درک نمود. معمولاً نفی اروپامداری غرب به معنای غرب ستیزی و یا شرق مداری ظاهر میگردد. اما پیام عبدالبهاء نه غرب مدار بود و نه شرق مدار. او نه غرب ستیز بود و نه شرق ستیز. بر عکس عصاره ی پیام او آن بود که هم شرق و هم غرب باید فرهنگ و انسانیت را در اتحاد با یکدیگر بازیابی کنند. اما از طریق این اتحاد، فرهنگی نوین و جهان شمول متولد میگردد، فرهنگی که در آن “انسان” با خره در حیطه ی فرهنگ به ظهور می پیوندد. این امر نیازمند بازسازی همه ی ارزشهاست تا ۰ انقلابی همه جانبه در ارزشها و باورها صورت گیرد ۰ در این مقاله به ابعاد گوناگون پیام عبدالبهاء در سفرش به شرق و غرب کاری نداریم برای درک این پیام در تمامیت و پیچیدگی آن، باید خواننده مستقیماً به خطابات عبدالبهاء در اروپا و آمریکا (که نمونه ای از آن در بخش دوم این کتاب آمده است) مراجعه کند. اما در تحلیل کلی این سخنرانیها به دو مطلب اشاره میکنم تا جوهر پیام عبدالبهاء آشکار بشود. در قسمت اول به نقد عبدالبهاء از دو پدیدارِ به ظاهر متعارض، یکی ماده پرستی و طبیعت مداری، و دیگر دین خویی و سنت پرستی مذهبی توجه میکنم و وحدت این دو نقد را مورد بررسی قرار میدهم. آنگاه در قسمت دوم، رویکرد عبدالبهاء را در سایه ی چندین آموزه ای که مکرراً از آن سخن میگوید، موردکنکاش قرار خواهم داد. در این بحث آشکار می گرددکه عبدالبهاء صد سال پیش در تعریف انسان و تاریخ پیام نوینی را عرضه کرده است. این پیام بجای آنکه شییء مدار باشد ذهن مدار است، یعنی انسان و جامعه را امریطبیعی و مکانیکی نمی داند بلکه آن را پدیداری فرهنگی و محصول تقویم اجتماعی و تاریخی می شمارد. اما این ذهن و خرد پدیداری منفصل و خود پرست و پرخاشگر نیست، بلکه در حقیقت امری است که هم زمان مند است و هم اشتراکی و اجتماعی. چنین اندیشه ایضرورتاً از عرصه ی منطق جنگل و تنازع بقا فراتر رفته و حقیقت و ارزشها را تنها در سایه ی اصول حقوق بشر و وحدت عالم انسانی و دمکراسی و صلح جهانی یعنی رویکرد مهر و معاشرت امکان پذیر ۰ می یابد 7
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2