عبدالبهاء و تولد انسان

یا بیانگر تدینِ مرسومِ سنت پرستی است که نفرت و بیگانگی و خشونت را به اسم دین ترویج میدهد، و یا بازتابی از تجددی نژادپرست و پرخاشگر است که تکنیک را به حد ابزاری در خدمت تنازع بقا منحط می نماید . صلح جهانی پیوند تدین راستین و تجدد راستین است. آن چه که در تجدد غربی مطلوب و سودمند و انسانی است، با آن چه که در تدین شرقی رحمانی و انسانی است، در درون مفهوم صلح جهانی پیوند مییابند. از این روست که نه تنها همه ی تعالیم بهاءاللّه به شکلی ترویج صلح جهانی است، بلکه به علاوه دو اصل از این اصول نیز مستقیماً به همین مفهوم مرتبط میگردد. تشکیل محکمه ی کبرای بین المللی یکی از این اصول است که بیانگر ضرورت تحقق قوانینی جهانی، دادگاهی جهانی، و نهادینه شدن دمکراسی در سطح اختلافات و کشمکشهای سیاسی میان کشورها میباشد . اصل صلح عمومی که آخرین اصل از این اصول گوناگون است، در واقع تأکید بر ضرورت یک بازسازی بنیادی در سطوح شخصیت افراد، ساختار ملی و ساختار بین المللی دنیای ماست تا صلح جهانی که بزرگترین نیاز تاریخی بشر در عصر سلاحهای هسته ای است، امکانپذیر گردد. چنین تحولی نیازمند بازسازی همه ارزشهای سنتی است. آن چه که در اندیشه ی سلحشور و جنگجو و خونخوار، قهرمان و مقدس تلقی میگردید، در نظر عبدالبهاء انسان ستیزی و ددمنشی است : در بالکان جنگی است خونریز که آتش سوزان به قلوب خیرخواهان عالم انسانی زده است. سبحان الله عجب است که گرگ را درنده می نامند و آن را میکشند، ولکنمردمانِ درنده را می پرستند،چه قدر انسان بیفکر است، چه قدر انسان بی انصاف است. گرگی که یک گوسفند را می درَد، اینقدر مبغوض است، اما اگر یک انسان الان در بالکان سردار باشد و صد هزار نفر را بکشد، جمیع سیاسیون و جنگجویان میگویند این شخص شجاع بینظیر و مثل است، این شخص سزاوار ستایش است، زیرا صد هزار نفر را کشته است. اینچه قدر بی فكری است. اگر شخصی یکدلار بدزدد او را مجرم نامند، اما اگر یک سردار یک مملکت را تالان و تاراج نماید، او را فاتح گویند و ستایش و نیایش نمایند... باید جمیع ماها بکوشیم و جان فشانی کنیم و متحمل هر مشقّتی شویم تا آن که صلح عمومی تأسیس یابد، وحدت عالم انسانی جلوه نماید... خداوند از برای ما محبتخواسته است، اتحاد و اتفاق خواسته، تعاون و تعاضد خواسته است، مهربانی 71

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2