عبدالبهاء و تولد انسان

اتحاد شرق و غرب است که آدمیان برای اولین بار حقیقت وجود خود یعنی انسانیت خود را که مشترک میان همه ی نوع بشر است، تجربه مینمایند و با ارتباط و تفاهم و یگانگی به همه ی نوع بشر به وطن راستین خود پرواز میکنند و به عـنوان صــورت و مثــال خــدا تحقق میــیابند. یگانگی عالم انسانی تحقق راستین یگانگی با نوع بشر و با خویشتن خویش است این است که بهاءاللّه اعلان نمود : ای اهل عالم! سراپرده ی یگانگی بلند شد. به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید. همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار . عبدالبهاء از اصل وحدت عالم انسانی نیز فراتر رفته و آن را به اصل وحدت عالم امکانی، یعنی وحدت همه ی هستی پیوند میدهد. در آنجاست که آزادی از تنازع بقا به معنای مقدس شمردنِ همه چیز از جمله طبیعت و لزوم حفظ محیط زیست جلوه گر میگردد. به عبارت دیگر اگر آدمی بر طبق اصل تنازع بقا حرکت نماید، و به همه کس و همه چیز به عنوان ابزاری برای خودپرستی خویش نگاه کند، در نتیجه از طریق تکنیکِ فاقد اعتدال و جنگجویی و مصرف گراییِ افراطی، محیط زیست و طبیعت را آلوده و نابود می سازد. این است که تنها در صورت رهایی از قانون تنازع بقا، یعنی در صورت تولد انسان به عنوان انسان است که آدمی طبیعت را پاس می دارد و برای آن حق قائل است و آن را به عنوان آینه ای از بزرگی و زیبایی خدا محترم میشمارد. در چنین بینشی، آدمی از ظاهر طبیعت، یعنی اصل تنازع بقا فراتر میرود و در حقیقت همه چیز وحدت و تقدس می یابد. در نتیجه آدمی در رویکردی روحانی همه ی هستی را مقدس میشمارد و در طبیعت نیز حقیقتی روحانی و عرفانی را باز مییابد . باب، در نوشته های خود، بارها از این حقیقت سخن گفت که نه تنها انسان، بلکه همه چیز دارای حق است. به گفته باب، بهشت و دوزخ تنها برای انسانها نیست. بر عکس، همه چیز می تواند در بهشت یا دوزخ باشد. بهشتِ هر چیز عبارت از شکوفایی قوا و کمالات آن شیی است و دوزخ عبارت از محرومیت از آن شکوفایی است. برای آدمیان، بهشت، رسیدن به حقیقت روحانی انسان، یعنی تولد انسان است و دوزخ به معنای انحطاط به ورطه خودخواهی و بیدادگری است. اما همه چیز در طبیعت نیز دارای این حق است که زیبایی و شکوهمندیش آلوده و ویران نگردد. به گفته باب، آدمیان وظیفه دارند که در حد توانایی خود کاری کنند که عدالت در مورد همه چیز از 69

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2