عبدالبهاء و تولد انسان
غرب می توانیم به جنبه ی خطیری از تاریخ و فرهنگ ایران که تا کنون آن را انکار و فراموش و طرد نموده ایم، یعنی با ایران به عنوان زادگاه فرهنگ جهان شمولِ حقوق بشر و مهر و یگانگی آشنا شویم و در جهت نفی غربت و تبعید ذهنی قدم بر داریم پدر عبدالبهاء، بهاءاللّه، در نیمه ی قرن نوزدهم اعلان کرد که : » ای اهل عالم! سراپرده ی یگانگی بلند شد، به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید. همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار « . سفر عبدالبهاء دعوتی بود از همه ی آدمیان که به سراپرده ی یگانگی وارد شوند و از تنگنای بیگانگی و هویت غربت و سنت پرستی رها شوند اما خود این سفر سمبل و نشانهای گویا از پیام و جهان بینی عبدالبهاء است کدام ایرانی دیگری را سراغ داریم که در اوایل قرن بیستم به غرب سفر نماید تا ضرورت صلح و تمدّن و خـردورزی و تکامل را به جهان غرب گوشـزد نماید و آنان را بـه بازسازی همه ی ارزشها و رویکردی جهان شمول و زمان مند دعوت نماید؟ نفس این سفر طرد ۰ فرهنگ استعمار و استثمار است و ایدئولوژی استعمار را در هم میشکند به خلاف قرون وسطی که مشرق معمولاً به عنوان سرچشمه ی نور و حکمت و مدنیت تصویر میشد، در دوران معاصر، مشرق به عنوان مرکز جهالت و خرافات و سنت پرستی و تاریک اندیشی و عقب افتادگی تصویر گشت، و بر عکس مغرب به عنوان سرچشمه ی نور و دانایی و تمدن قلمداد شد! پیشرفت سریع تکنیک و اقتصاد و قدرت نظامی غرب باعث شد که این جهان بینی اروپامدار، که غرب را مرکز آزادی و خرد و شرق را مرکز جاهلیت و خرافات تعریف مینمود، نه تنها توسط غربیان، بلکه توسط خود شرقیان نیز خودآگاه یا ناخودآگاه مورد قبول قرار گیرد و در نتیجه رابطه ی شرق و غرب به شکل رابطه ی پذیرا و فاعل، ماده و صورت، توحش و تمدن، و ایستایی و پویایی تصویر گردد. بدین جهت است که این اندیشه و جهان بینی اروپامدار به عنوان ابزاری کارا برای توجیه تسلط و چیرگی غرب بر شرق مورد استفاده قرار میگرفت. در اوج این اروپامداری بود که عبدالبهای شرقی به غرب سفر میکند تا نور و دانش و خرد و تمدن و آزادی را به غرب ارائه نماید و فرهنگ صلح و خردورزی و آزادی و حقوق بشر را به مردم مغرب زمین ۰ بیاموزد 6
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2