عبدالبهاء و تولد انسان

است، حیواندرنده است، زیرا منازعهیبقا از خصایصعالمطبیعت استو ۳۴\. اینمسألهیمنازعهیبقاسرچشمهیجمیعبلایااستونکبتکبری پیام عبدالبهاء شاید هم اکنون بیش از هر زمان دیگر مدخلیت و ضرورت دارد. در دنیای فعلی یک نوع توحش و تنازع بقا، خود را با نفی نوع دیگرِ توحش توجیه مینماید. یعنی نفی توحش دیگری، به معنای اثبات ضرورت نوع دیگری از توحش و ددمنشی در میآید. فرهنگ ارتش سالارانه و شقاوت آمیز تجدد غربی در بسیاری مواقع با ترسانیدن مردم از فعالیتها و باورهای انسان ستیز کسانی که به نام اسلام و خداپرستی هر نوع خشونت و جنایتی را مرتکب میشوند و نفرت و فساد را اراده ی الهی قلمداد میکنند، خود به توجیه تنازع بقا و بیگانگی غرب با شرق میپردازد و جنگ و تهاجم و پرخاشگری علیه شرق را رسالت فرهنگی و انسانی خویش قلمداد مینماید. در عین حال، متعصبان و کینه ورزان سنتی شرق نیز در بسیاری مواقع با ترسانیدن مردم از سیاستهای ارتش سالارانه و استعماری غرب به توجیه فرهنگ شقاوت، سرکوب ارتش سالارانه حقوق بشر و کینه ی مذهبی میپردازند و در نتیجه به نام دین و خدا خشونت و نفرتی عام علیه انسان و خرد و آزادی را در توده ی مقلد پرورش میدهند. در این هر دو نوع سیاست این تنها فرهنگ نادانی و تقلید و گریز از آزادی است که میتواند مبنای حمایت برای هر یک از این دو نوع سیاست انسان ستیز و انسان زدا گردد. از این روست که رهایی از این انحطاط و ذلت و اسارت نیازمند ترک تعصبات، جستجوی حقیقت، آموزش و پرورشی انسانی و بازسازی مفهوم فرهنگ و دین و انسان و تجدد است . اصل آموزش و پرورش در سخنرانی های عبدالبهاء مستقیماً به اصل برابری زن و مرد و نفی نظام انسان سیتزِ مردسالاری مرتبط میگردد. آن چه عبدالبها بارها و بارها بر آن تکیه میکند، این است که تفاوتی که در طول تاریخ میان زنان و مردان دیده میشود، تفاوتی است که به طور مصنوعی و از طریق تفاوت در آموزش و پرورش میان زنان و مردان به وجود آمده است. آن چه که در طول تاریخِ انسان ستیز تحقق داشته است، محرومیت و ممنوعیت نیمی از مردم جهان، یعنی زنان از حق آموزش و پرورش بوده است. به عبارت دیگر فرهنگها و جوامع انسانی تا کنون کوشیده اند که زنان را با زور و خشونت از حیطه ی فرهنگ خارج نموده و او را به عرصه ی طبیعت منحط نمایند. تعریف ۱۰۷ ، ص ۳ . ) : مکاتیب، ج ۳۴( پ 58

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2