عبدالبهاء و تولد انسان
ِ است. در آنجاست که تدین به عنوان منطق پویایی و تکامل بازسازی میشود و در مقابل سنت پرستی و ایستایی و سنگ وارگی در میآید. تدینِ مرسوم با تحریفش از دیانت، دین را به ابزاری خردستیز برای انحطاط انسان به رتبه ی حیوان و شئیِ بیجان تنزل میدهد. از مهمترین شکلهای این انسان زدایی، اعتقاد به سنت پرستی است. این که دین امری ایستا و غیر متحول است، این که یک دین آخرین دین باشد، این که احکام و سنت یک دین تا به ابد قابل اجرا است، این که دستهای خداوند بسته شده و بر خلاف همه ی هستی که خلاق و پویاست دیانتش را ایستا و مرده و فاقد زندگی مینماید، خود از بزرگترین شکلهای انحطاط انسان به رتبه ی طبیعت است . سنت پرستی به طور کلی چنانکه دیدیم، درست نقطه ی مقابل خردورزی و انسان گرایی است. سنت پرستی به این معناست که آدمی به یک سنگ مبدل میشود که ویژگی هایش به گونهای ایستا ثابت و راکد میماند. پس آن چه که هست توسط خارج از او و توسط گذشتۀ دور تعیین شده است، و آدمی را هیچ گونه آزادی و استقلالی در کار نیست. انسانی که شکل نهادهای اجتماعی و قوانین حاکم بر جامعه را امری ایستا و سنتی می پندارد و خرد و تحول زندگی را در ارتباط با آن لغو و طرد مینماید، دشمن انسانیت و انسان است. اما سنت گرایی مذهبی از شکلهای عادی سنت گرایی به مراتب خردستیزتر و انسان ستیزتر میباشد، زیرا که این سنت پرستی را به مدد اراده ی خدا توجیه میکند و نفی زندگی و خلاقیت و پویایی را با اراده ی خدا یکی میگیرد. در چنین شرایطی، سنت گراییِ مذهبی به آسانی میتواند خشونت را نه تنها به خاطر عادت به گذشته، بلکه به علاوه، به خاطر نیروی پر قدرت عواطفِ تندِ مذهبی توجیه نماید و در ددمنشی گویسبقت را از هر دیو و ددی برباید. از این روست که از نقطه نظر بهاءاللّه، هیچ دیانتی آخرین دین نیست، بلکه همه ی ادیان حقیقتی واحدند و بدین جهت همه ی ادیان به طور مساوی اولین دین و آخرین دین میباشند، بدون آن که وقفه و تعطیلی در وحی و فیض الهی رخ بگشاید . علم در تحول است، هنر در تحول است، اقتصاد در تحول است، صنعت در تحول است، پس دین هم اگر مرده نیست، در تحول است. از این رو بود که باب، اولین مؤمنان خود را حروف حی نامید و در بررسیاش از دیانت در باره “زنده بودن” کلام الهی و وحی الهی سخن گفت. این زنده بودن به آن معنی است که حقیقت ادیان یکی است، ولی همان حقیقتِ واحد بر اساس شرایط ویژه ی تکامل بشری در هر زمان به شکل نوینی آشکار میگردد. تا آن زمان که انسان در تحول و تکامل است، یعنی تا آن زمان که انسان، انسان است، دیانت و وحی الهی هم متحوّل و متکامل خواهد بود . 53
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2