عبدالبهاء و تولد انسان

که آکنده از نفرت و بیگانگی نسبت به هر آن چه که پویا و زنده و انسانی است، تبدیل مینماید. عبدالبهاء میگوید : ثالثاً دین باید مطابق علم و عقل باشد. اگر مطابق علم و عقل نباشد، اوهام است، زیرا خدا عقل به انسان داده تا ادراک حقائق اشیاء کند، حقیقت بپرستد. اگر دین مخالف علم و عقل باشد، ممکن نیست سبب اطمینان قلب شود، چون سبب اطمینان نیست، اوهام است، آن را دین نمیگویند، لهذا باید مسائل دینیه را با عقل و علم ۳۰\. تطبیق نمود تا قلب اطمینان یابد و سبب سرور انسان شود دو شکلِ به خصوص انطباق دین با علم و عقل در آثار عبدالبهاء مورد تأکید به خصوص قرار میگیرد. اول آن که آموزه ها و احکام و قوانین دینی باید با مقتضیات تکامل انسان و جامعه سازگار باشد، و در نتیجه با روح پیشرو و پویای زمان سنخیت داشته باشد. به عنوان مثال، اگر امروز جامعه ی بشری در جهت ظهور انسان و تولد انسان و حقوق بشر حرکت میکند، حکم دینی نمیتواند به مجاز بودنِ بردگی، یا کشتار دگراندیشی (مانند حکم ارتداد)، یا نجاستِ مذاهبِ دیگر، یا تبعیض حقوقی علیه زن و مرد، مؤمن و غیر مؤمن و مرجع و مقلد، قائل شود. چنین نوع حکم و قانونی در این مرحله از تکامل بشری، با خرد و دانش در تعارض است و باید که نفی گردد. دومین شکلِ انطباق دین با خرد و دانش مربوط به فن تعبیر و تأویل و تفسیر متون مذهبی است . بر طبق این طرز فکر، اکثر مسائلی که در کتابهای آسمانی در مورد افعال خدا و خلقت و مبدأ و معاد و نبوت و اعجاز بیان شده است، دارای مفاهیم باطنی و رمزی و نمادین میباشند. در نتیجه وقتی تورات و قرآن از خداوند به عنوان موجودی که دارای پیکر و جسم است (دست خدا، صورت خدا، رنگ خدا، تکلّم خدا...) سخن میگویند، باید دانست که اینها همگی دارای معانی سمبلیک میباشند، چرا که خرد بیانگر این است که مطلق و نامحدود نمیتواند یک پدیدار جسمانی و مادّی باشد. به همین سان وقتی که تورات و انجیل و قرآن از مبدأ و معاد سخن میگویند (قصه ی خلقت آسمان و زمین روز، این که دنیا تنها شش هزار ساله است، آدم و حوا، و نیز پایان دنیا در روز ٦ در رستاخیز و حرکت کوهها و فروریختن ستارگان به زمین و زنده شدن مردگان...)، باید ۲۲۷ ، ص ۲ . ) : خطابات، ج ۳۰( پ 48

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2