عبدالبهاء و تولد انسان
عبدالبهاء لزوم هماهنگی مدنیت مادّی با مدنیت روحانی را مورد تأکید قرار میدهد، اما این امر بهاین معنا نیست که وی از تدین مرسوم حمایت میکند یا آن را وسیله ای برای نجات از تنازع بقا میشمارد. بر عکس، از نقطه نظر عبدالبهاء تدین مرسوم شرقی به همانقدر انحطاط به ورطه ی تنازع بقاست که ماده پرستی مرسوم غربی. در واقع تدینِ مرسوم، نفی تدین و خداپرستی است. از آنجاست که نجات از تدین مرسوم هم نوعی دیگر نجات از بیدینی است ! بازسازی تدین در این راستاست که عبدالبهاء به بازسازی مفهوم مذهب و خداپرستی میپردازد و در این بازسازیِ همه جانبه، نگرشی نوین از دین و انسان بدست میدهد. تدین راستین همان تجدد راستین است و هر دوی آنها نجات از ورطه ی تنازع بقا، نجات از گرداب تعصب، و نجات از فرهنگ و منطق بیگانگی است. در این بازسازیِ تدین، عبدالبهاء از چهار اصل بهاءاللّه سخن میگوید. این چهار اصل همگی مرتبط به مفهوم راستین - لزوم انطباق دین ٢ - دین باید سبب الفت و محبت باشد ١ : دیانت و تدین میباشند - ضرورت و تکامل ادیان . ٤ - وحدت ادیان ٣ و علم و عقل یک اصل عمده ی بهائی در ارتباط با دین، بیان این باور است که دین باید سبب الفت و محبت باشد و اگر بر عکس، دین سبب دشمنی و نفرت بشود، بی دینی به مراتب بهتر از دین داری است. این اصل مبتنی بر تعریف ذاتی دین و خدا است. یعنی آن که خداوند محبت است و دین هم وسیله ی ترویج محبت و یگانگی آدمیان است. به عبارت دیگر، آن چه که عمومی است، الهی است و هر آن چه که ترویج و توجیه تبعیض و بیگانگی است، ضد الهی است. عملکرد و نقش راستین دین این است که جنبه ی حیوانی و جسمانی آدمیان را مهار کند و نفس پرخاشگر و خودخواه و تنگ نظر را در کنترل در آورد و آدمی را از ورطه ی تنازع بقا و محدودیت و خصوصیت نجات دهد و هویت او را بر اساس محبت به همه ی نوع بشر و تفاهم و ارتباط و دوستی با همه ی ادیان و اقوام و اجناس و کشورها و نژادها بازسازی نماید یعنی جنبه ی الهی و قدسی و روحانی انسان را تشویق نماید و آدمی را به طرف انسانیت سوق دهد. آشکار است که استفاده از نام دین و نام خدا برای تشویق جهل و تبعیض و توجیه نفرت و بیگانگی نسبت به دیگر ادیان و اقوام، چیزی جز دشمنی با مفهوم راستین خدا و دین نیست. این اصل به دهها شکل 46
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2