عبدالبهاء و تولد انسان

اعلی می رسد. جمیع این وقایع منشأَش تعصب جنسی است و تعصب وطنی و تعصب دینی و تعصب سیاسی است و منشأ این تعصبات، تقالید قدیمه است، تقالید دینی است و تقالید جنسی است و تقالید وطنی است و تقالید سیاسی است، تا این تقالید ۲۶\. باقی، بنیاد انسان بر باد است و عالم بشری در خطر عظیم اما تحری حقیقت هم خود نیازمند ترک تعصبات است. برای تحقق تحری حقیقت در ابتدا باید کوشش شود که تقالید کنار گذارده شود و این در واقع همان ترک تعصبات است. ترک تقالید به معنای نفی کامل سنت پرستی است. سنت پرستی بدین معنا است که یک طرز تفکر، یک اندیشه ی دینی، یک نظام ارزشی و یک نظام قانونی را صرفاً به این دلیل خوب و برتر شمرده شود که این نظام در گذشته وجود داشته، پدران ما آن را رعایت کرده و ما نیز از کودکی به آن عادت و خو کرده ایم . نظام سنت پرستی در نظریه ی جامعه شناس گرانقدر آلمانی، ماکس وبر، به تفصیلموردبرسیقرارگرفتهاست. نظامسنتداردرستنقطهیمقابلنظامخردورزوعقلانی است. یعنی در نظام سنت مدار، داوری صرفاً بر اساس عادت و تلقین های کودکی و اجتماعی و تقلید از دیگران صورت میگیرد. در حالی که در نظام عقلانی داوری بر اساس اندیشه و خرد مستقلانه ی فرد و بر اساس تأمل و محاسبه و بررسی و تصمیم گیری هشیارانه ی او صورت میپذیرد. آشکار است که سنت پرستی و سنت مداری در واقع نفی انسان به عنوان انسان است. در چنین فرهنگی آدمی توسط عادت و تقلید تعریف و تعیین میشود یعنی آن که زندگی و تصمیم و داوری اش تنها از طریق عوامل بیرونی و فاقد هشیاری تعیین میگردد. اما در نظام عقلانی و خردورز، عامل تعیین کننده ی رفتار فرد عاملی درونی، عاملی هشیار و مستقل، یعنی عاملی انسانی میگردد. پس با تقلید، آدمی به رتبه ی حیوان تنزل میکند و به ورطه ی طبیعت و تنازع بقا انحطاط مییابد . اما این این آزادی از یوغ طبیعت نیازمند تولد انسان است و این تولد نیازمند ترک تقالید و تحری حقیقت است تا آدمی به عنوان روح، به عنوان هشیاری و به عنوان خرد در جهان هستی مطرح گردد. تضاد تعصبات گوناگون با خرد و حقیقت و دانش آشکارست. تعصب و پیشداوری باعث حب و بغض نسبت به پدیدارهای گوناگون ۶۶ ، ص ۳ . ) : مکاتیب، ج ۲۶( پ 41

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2