عبدالبهاء و تولد انسان

دیانت بیزاری جستند... این اوهام و اغراض سبب غفلت ۱۸\. و بیخبری و اجتناب نفوس از ادیان الهیه گردید تاریخ معاصر ایران نیز دقیقاً بیانگر همین درس تاریخی است. بدین جهت است که در وحدت دین و سیاست، دیانت از میان میرود و هر آن چه که ضد خدا و ضد دین است، حکمران میگردد. بزرگترین دشمن دین همین دخالت زمامداران دینی در امور حکومت و سیاست است. آزادی عقیده و مذهب و نیز حقوق برابر همه ی انسانها صرفنظر از اعتقاد مذهبی، باور سیاسی، زن بودن یا مرد بودن، و مؤمن یا مشرک یا مرتد بودن آنان، مشروط به آن است که تصمیم گیری سیاسی و قانون گزاری جامعه، کالایی انحصاری در دست زمامداران سنت پرست و متعصب دینی که باور به خدا را با انسان زدایی و انسان ستیزی یکی میگیرند، نباشد. مشارکت همه ی انسانها به طور مساوی در تعیین سرنوشت خود و جامعه، مستلزم آن است که حقوق اجتماعی و حقوق سیاسی افراد منحصر و مشروط به هیچ مذهب و باور خاصی نباشد تا آن که تحقق راستین “حقوق شهروندی” در جامعه ممکن شود. از آنجاست که چنانکه دیدیم، عبدالبهاء در رساله ی سیاسیه جدایی دین از سیاست را از لوازم عصر “رشد و بلوغ عالم” معرفی نمود، چرا که ظهور انسان به عنوان انسان، یعنی عصر بلوغ انسان، نیازمند این جدایی است . اما جدایی دین از سیاست به معنای دفاع از ماده پرستی و انحطاط انسان به طبیعت هم نیست. بالعکس حقوق بشر نیازمند تعبیری انسانی و روحانی از انسان است تا رهایی از عرصه ی تنازع بقا و منطق بیگانگی در جامعه امکان پذیر باشد. بدین ترتیب حقوق بشر نیازمند آن است که مدنیت مادّی و تکنیکی با مدنیت اخلاقی و روحانی توأم و هماهنگ باشد. مدنیت مادّی باید براساس تعبیری انسانی و روحانی از انسان بنا شود. در چنین زمانی است که حیطه ی تکنیک و خرد از حیطه ی ارزشها و اخلاق بیگانه نمیگردد و نظام اقتصادی و سیاسی و ساختار نهادهای اجتماعی و بین المللی همگی توسط ارزشهای معطوف به تقدس و اتحاد و حقوق انسان هدایت و کنترل میشود. از آنجاست که عبدالبهاء میگوید : چنآن چه به سبب مدنیت مادّی صنایع ترقی نموده، علوم و فنون توسیع یافته، همین قسم اسباب حرب و قتال و خونریزی و هدم بنیان انسانی ۱۶۲- ۱۶۳ صص ۲ . ): زرقانی: بدایع الاثار، ج ۱۸ 33

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2