عبدالبهاء و تولد انسان

یالهیهمخصوصندوبهفیوضاتمعنویهیصمدانیهمأنوس. مداخلهدرامور سایره نخواهند و سمند همت را در میدان نهمت و ریاست نرانند... این نفوس تعلقی به امور سیاسی ندارند و مداخله نخواهند. این است که در این کور اعظم و رشد و بلوغ عالم، این مسئله چون بنیان مرصوص در کتاب الهی منصوص است...چنآن چه در کتاب عهد و ایمان و پیمان باقی ابدی جمال رحمانی... به نص صریح میفرمایند. امر منصوص این است: یا اولیاءاللّه و اُمنائه، ملوک مظاهر قدرت و مطالع عزت و ثروت حقّند،دربارهیایشاندعاکنید.حکومتارضبهآننفوسعنایتشدوقلوبرا از برای خود مقرر داشت. نزاع و جدال را نهی فرمود، نهیاً عظیماً فی الکتاب. هذا امراللّه فی هذا الظهور الاعظم و عصمه من حکم المحو و زینه بطراز الاثبات انه هو العلیم الحکیم. مظاهر حکم و مطالع امرکه به طراز ۱۷\. عدل و انصاف مزینند برکل اعانت آن نفوس لازم یکی شدن دین و سیاست به فسادِ هم دین و هم سیاست می انجامد و این امر ویرانگر دین و دینداری است. این همان فاجعه ای بود که برای مسیحیت در دوران قرون وسطی در کلیسای کاتولیک رخ داد و در نتیجه فساد و آلودگی آلودگی حکمرانان دنیوی به مراتب بیشتر از فساد و پاپ اروپا دو چیز این مطلب در اجتماعی گردید. نتیجه ی بود: اول اصلاح مذهبی و نفی کامل کلیسای کاتولیک، و دوم حرکت در جهت بیدینی و دین ستیزی. عبدالبهاء در ارتباط با رواج بی دینی در فرانسه میگوید : وظایف رؤسای دینیه ترویج مسایل روحانیه بوده، نه مداخله در امور سیاسیه. چون به تاریخ ملت و حکومت فرانسه نظر شود، مبرهن گرددکه علت بیدینی نفوس و بیزاری این دولت و ملت قاهره از مسایل روحانیه، تقالید رؤسای دینیه بود که اوهامی را به اسم دین، مخالف علم و عقل ترویج مینمودندکه سبب اجتناب نفوسشد و هم چنین مداخله ی آنها در امور سیاسی سبب ذلت و حقارت میگردید، زیرا هر قدر کشیشها در امور حکومت بیشتر ضدیت و مداخله کردند، حکومت و ملت زیادتر از عالم ۶ - ۱۲ ): رساله ی سیاسیه، صص ۱۷( پ 32

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2