عبدالبهاء و تولد انسان

عبدالبهاء جدایی دین از سیاست را یکی از اصول تعالیم بهائی معرفی مینماید و میگوید : تاسعاً دین از سیاستجدا استدین را در امور سیاسی مدخلی نه، بلکه تعلق دین به عالم اخلاق است و امری است روحانی و وجدانی، تعلق به قلوب دارد، نه عالم اجسام. رؤسای دین باید به تربیت و تعلیم نفوس پردازند ۱۶\. و ترویج حسن اخلاق نمایند، ولی در امور سیاسی مداخله ننمایند به همین ترتیب عبدالبهاء در رساله سیاسیه خویش پس از آن که منطقاً لزوم جدایی دیانت و سیاست را بازگو میکند، به گفته ی بهاءاللّه در وصیت نامه ی خویش، لوح عهد، نیز استناد میکند که در آن، تفکیک دین از سیاست به عنوان حکمی الهی که غیر قابل تغییر است، معرفی میگردد : انجمن انسانی... و نفوس بشری را ضابط و رابط و مانع و رادع...« واجب ...و این رادع و مانع و این ضابط و رابط واین قائد و سائق به دو قسم منقسم. حافظ و رداع اول قوه ی سیاسیه است که متعلق به عالم جسمانی و مورث سعادت خارجه ی عالم انسانیست. ...و مرکز رتق و فتق این قوای سیاسیه و محور دایره ی این موهبت ربانیه خسروان عادل و امنای کامل و وزرای عاقل و سران لشگر باسل هستند. و مربی و ضابط ثانی عالم انسانی قوه ی قدسیه روحانیه و کتب منزله ی سمائیه و انبیای الهی و نفوس رحمانی و علمای ربانی، چه که این مهابط وحی و مطالع الهام، مربی قلوب و ارواحند و معدل اخلاق و محسّن اطوار و مشوق ابرار... بنیان این وظائف قدسیه بر امور روحانی رحمانی و حقایق وجدانی است، تعلقی به شؤون جسمانی و امور سیاسی و شؤون دنیوی نداشته، بلکه قوای قدسیه ی این نفوس طیبه ی طاهره در حقیقت جان و وجدان و هویت روح و دل نافذ است، نه آب وگِل؛ و رایات آیات این حقایق مجرده در فضای جان فزای روحانی مرتفع، نه خاکدان ترابی؛ مدخلی در امور حکومت و رعیت و سائس و مسوس نداشته و ندارند. به نفحات قدسیه ۳۰ ): عبدالحمید اشراق خاوری: پیام ملكوت، ص ۱۶( پ 31

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2