عبدالبهاء و تولد انسان
تأسیس قوانین عادله موافق احکام الهیه که کافل سعادت بشریه است و حقوق هیئت عمومیه را در تحت صیانت قویه محفوظ داشته، این حریت ۱۵\؟ حقوق عمومیه ی افراد و اهالی مباین و مغایر فلاح و نجاح است بدینسان مفهوم حقوق بشر مفهومی جهان شمول میشود و از ورطه ی یک قومیت یا ملیت یا جنسیت یا نژاد و یا مذهبِ بخصوص فراتر میرود، چرا که به گفته ی عبدالبهاء : » عدل چنین اقتضا مینمایدکه حقوق نوع انسانی جمیعاً محفوظ و مصون ماند و حقوق عمومی یکسان باشد « آیین بهائی به گفته ی عبدالبهاء آیین حقوق بشر میشود و این امر به آن معناست که خشونت علیه انسان، چه به اسم سنت پرستی و جهالت مذهبی باشد، و چه به اسم تکنیکشقاوتو تنازع بقا و استعمار و مصرفگراییمتجدد، کاملاً نفی میگردد. حقوق بشر دیگر مفهومی معارض با خدا و دین و خرد نمیگردد، بلکه بالعکس محصول و نتیجه ی منطقی خدا و دین و خرد شمرده میگردد . جدایی دین از سیاست و هماهنگی مدنیت مادّی و مدنیت روحانی اصل حقوق بشر با دو اصل دیگر توأم میشود: یکی اصل جدایی دین از سیاست و دیگر اصل لزوم هماهنگی مدنیت مادّی و مدنیت روحانی. این دو اصل به جای آن که با یکدیگر در تعارض باشند، لزوم منطقی و معاضد و مستلزم یکدیگرند. حقوق بشر مبتنی بر اصل تقدس انسان به عنوان انسان، به عنوان روح و خرد و هشیاری و به عنوان صورت و مثال خداست. اما دقیقاً به همین جهت است که دیانت و سیاست باید از یکدیگر تفکیک یابند، چرا که در غیر این صورت زمامداران مذهبی در تنگنای منافع خصوصی سیاسی و اقتصادی اسیر میشوند و دیانت جنبه ی عمومی و الهی خود را از دست میدهد و فساد و آلودگی در ارکان دیانت رخنه میکند و باور مذهبی ابزاری خصوصی برای پیشبرد منافع خصوصی و تنازع بقا و سلطه جویی و خشونت و پرخاشگری میگردد . ۱۸ ،۱۹ ): رساله مدنیه، حضرت عبدالبهاء، صص ۱۵( پ 30
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2