عبدالبهاء و تولد انسان

را آغشته خاک و خون نماید و فخر کند که من بهادری کردم و چنین شجاعتی ابراز نمودم که روزی صد هزار نفس هلاک کردم و مملکتی را به باد فنا دادم. ملاحظه کنید که جهالت و غفلت انسان به درجه ای است که اگر شخص یک نفر را بکشد، او را قاتل گویند و قصاص نمایند یا بکشند یا حبس ابدی نمایند، اما اگر انسانی صد هزار نفر را روزی هلاک کند، او را جنرال اول گویند و اول شجاع دهر نامند. اگر شخصی از مال دیگری یک ریال بدزدد اورا خائن و ظالم گویند، اما اگر مملکتی را غارت کند، او ۷/ » را جهانگیر نام نهند. این چه قدر جهالت است چه قدر غفلت است میلادی به معنای توجیه استعمار ۱۹ به علاوه مفهوم ناسیونالیسم در متن قرن و استثمار غرب بود، چرا که وطن پرستی را به این معنا میگرفت که میتوان با مردم کشورهای دیگر همانند یک حیوان و یک شئ بیجان رفتار نمود و صرفاً برای مردم غرب حقوق انسانی قائل بود و دیگران را فاقد انسانیت و حقوق تلقی مینمود. از آنجاست که اهمیت تاریخی دعوت بهاءاللّه در وسط قرن نوزدهم از سران سیاسی دنیا به صلح و فرهنگ یگانگی را میتوان تا حدی متوجه شد. به عنوان مثال بهاءاللّه در لوح مقصود چنین مینویسد : امروزانسانکسیاستکهبهخدمتجمیعمنعلیالارضقیامنماید.حضرت موجود میفرماید... لیس الفخر لمن یحبّ الوطن بل لمن یحبّ العالم... ۸ / فی الحقیقه عالم یک وطن محسوب است و من علی الارض اهل آن در این بیان، بهاءاللّه سه اصل را مورد تاکید قرار می دهد، اصولی که با یکدیگر تولد انسان را میسر می نمایند. او در ابتدا انسان را مورد تعریف قرار میدهد و میگوید که امروز انسان کسی است که به خدمت همه ی نوع بشر قیام کند. در دنباله ی آن بهاءاللّه بیان میکند که افتخار و شرف به این نیست که کسی صرفاً وطن خود را دوست داشته باشد، بلکه افتخار و شرافت راستین در آن است که آدمی تمامی نوع انسان را دوست بدارد. بی تردید این بیان نفی مطلق فرهنگ استعمار غرب ۰ قرن نوزدهم است ۶۶-۶۴ ، صص ٢ . ): خطابات حضرت عبدالبهاء، ج ۷( پ ١٠١ ) : مجموعه الواح حضرت بهاءاللّه، ص ۸( پ 21

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2