عبدالبهاء و تولد انسان
بر این در فرهنگ بهائی، هر انسانی در درون خود همه ی دیگر انسانها را باز مییابد و به همان گونه در دیگران نیز خویشتن را در مییابد. کشف دیگری در خود و خود در دیگری نتیجه ی منطقی تعبیر روحانی از انسان است. این فرهنگ فرهنگی است مبتنی بر اصل وحدت در کثرت. وحدتی است که کثرت ها را نفی نمیکند، بلکه به آشتی و تعاون و احترام متقابل کثرت ها منجر میگردد. تعریفی است جدید از هویت که “خود” نه در تضاد و نفی “دیگری” بلکه بالعکس در ارتباط متقابل و تعاون و همبستگی و وابستگی متقابل با آن دیگر مورد تعریف قرار میگیرد. تعبیر روحانی انسان دعوتی است، به تولد انسان، عشق به همه ی نوع بشر، حقوق بشر، نفی جنگ و استعمار، و اثبات وحدت عالم انسانی . تاریخ نوع بشر متأسفانه تاریخ انواع و اقسام “انسان زدایی” یا انحطاط و تقلیل انسان به حیطه ی طبیعت بوده است. شکل این انسان زدایی در فرهنگ های گوناگون تفاوت داشته است، اما در همه ی آنها تقلیل انسان به حد یک شیئ مشترک بوده است. به عنوان مثال، نظام کاست ها در هند و برخی دیگر نقاط دنیا یک نوع ویژه ی انسان زدایی است. به این معنا که آدمی، ارزش آدمی، حقوق او، شغل و فرصت ها و فعالیتهای او و موقِفِ اجتماعی او همگی بر اساس ویژگیهای طبیعی و جسمانی او، یعنی این تصادف که وی در کجا و در چه خانواده ای متولد یافته است، تعیین میشود. در آنجا انسان از هر نوع انسانیتی زدوده شده است و صرفاً به یک ویژگی بی معنا و تصادفی طبیعی کاهش یافته است . نظام مردسالاری نوع دیگری از این انسان زدایی است که در آن حقوق و ارزش و فرصتهای یک انسان نه بر اساس هشیاری و خرد او، بلکه بر اساس ویژگیهای جسمانی و بیولوژیک وی تعیین میگردد. نیمی از جمعیت دنیا به عنوان برده و دارایی نیمی دیگر تعریف میگردند و آنگاه با توسل به آپارتاید (جداگری) جنسی، نیمی از انسانها در زندان جهل و توهم فرهنگی انسان زدا اسیر و تحقیر میگردند . نژاد پرستی نوع دیگری از تقلیل حقوق و ارزش انسانها بر اساس عوامل بیولوژیک و رنگ پوست آنهاست. فرهنگ پرخاشگر و افراطی ناسیونالیست نیز شکل دیگری از همین منطق انسان زدایی است. با تقلیل حقوق و ارزش انسان به محل تولد و تعریف دیگران به عنوان بیگانه و دشمن، نظام ناسیونالیستی به فرد اجازه میدهد که نابرابری حقوق آدمیان را امری طبیعی و عقلانی تصور نماید . 19
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2