عبدالبهاء و تولد انسان
شکل ایرانی یا عرب، به شکل چینی یا کره ای، به شکل آفریقایی یا اروپایی مورد تعریف قرار میگیرد. خدا هم به حیطه ی جسم تنزل میکند و این جسم با قسمت مخصوصی از کره ی خاکی همانند میگردد. این است که صورت و مثال خدا هم، صرفاً بر اساس این ویژگی جسمانی و ارتباط با خاک مورد تعریف قرار میگیرد و چنین تعریفی توجیه قساوت و تبعیض و جنگ و استعمار میگردد. عبدالبهاء در سخنرانیش در شیکاگو چنین گفت در تورات است که خدا گفت بگذار که انسان را به صورت و مثال خود بیافرینیم... حال باید ببینیم که چگونه انسان صورت و مثال خداست و به چه ملاک و میزانی باید میان انسانها امتیاز قائل شویم این میزان چیزی نیست، مگر کمالات الهی که در انسان تجلی یافته است... آیا میتوانیم که میزان را رنگ نژاد و پوست قرار دهیم و بگوییم که افراد متعلق به یک نژاد و رنگِ پوست، مثلاً سفید، سیاه، قهوه ای، زرد و یا سرخ، صورت حقیقی خالق خویش می باشند؟ پس باید نتیجه بگیریم که رنگ پوست میزان فضل و امتیاز نیست و رنگ پوست اهمیتی ندارد. زیرا که رنگ پوست امری است عَرَضی در عرصه طبیعت. اما این روح و عقل انسان است که جوهر وجود انسانی است و مظهرکمالات الهی، موهبت ۶، رحمانی است و حیات ابدی.» ترجمه البته این واقعیت که آدمی صورت و مثال خداست، بیش از سه هزار سال است که توسط یهودیان، مسیحیان و مسلمانان مورد تأکید قرارگرفته است. اما آشکارست که اصحاب این ادیان در سنت پرستیِ مرسوم خویش هرگز به درک معنای این بیان ژرف و زیبا نائل نشدند چرا که ایشان از نجاستِ دیگر گروهها، از کهتری و نابرابری حقوق زنان، از طبیعی بودن برده داری و از تسخیر ممالک کفر دفاع کرده و حتی هنوز هم میکنند. اما میبینیم که عبدالبهاء در پیام تاریخ ساز خویش در زمانی که زنان آمریکایی حق رأی نداشتند و سیاهان آمریکایی از حقوق اولیه مدنی محروم بودند، و درست در زمانی که غرب در التهاب سادیستی نژادپرستانه و ناسیونالیستی خویش برای جنگ جهانی اول آماده میشد، از ضرورت تعریف جدید انسان، وحدت عالم انسانی، صلح عمومی، ترک همه ی تعصبات، برابری زن و مرد و دیگر اصول انسانی و روحانی سخن میگوید. او باور مسلمانان و مسیحیان و یهودیان را مورد بازسازی قرار میدهد و از طریق آن دعوت 6: ‘Abdu’l-Bahá, Promulgation of Universal Peace, pp. 69-70. 17
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2