عبدالبهاء و تولد انسان

این اساس الهی را از پایه برانداز یم و حال آنکه اسیر طبیعت نیستیم خودمان را اسیر میکنیم و باقتضای طبیعت حرکت مینمائیم زیرا در طبیعت نزاع بقاست اگر انسان تر بیت نشود از مقتضیات طبیعت نزاع و جدال است. جمیع این مکاتب اینهمه مدارس بجهت چه تأسیس میشود بجهت اینکه انسان از مقتضای طبیعت نجات یابد از نقائص طبیعت خلاص شود کمالات معنو یّه پیدا کند. ملاحظه کنید اگر این زمین را بحال طبیعت واگذار ید خارستان شود علفهای بیهوده بروید لکن چون تر بیت شود زمین پاکگردد فیض و برکت عظیمه حاصل شود. این کوهها را اگر بحال طبیعتگذاری جنگل شود ابداً درخت میوه دار نروید ولی چون تر بیت شود باغ گردد و نتیجه بخشد و ثمر دهد انواع گل و ریاحین حاصل گردد. پس عالم انسانی سزاوار نیستکه اسیر طبیعت باشد لهذا محتاج تر بیت است علی الخصوص تر بیت الهی. مظاهر مقدّسهٴ الهیّه مر بّی بودند باغبان الهی بودند تا این جنگلهای طبیعی را باغستان پرثمر نمایند این خارستان را گلستانکنند. پس تکلیف انسان چه چیز است این استکه انسان باید در ظلّ مر بّی حقیقی خود را از نقائص طبیعت نجات داده بفضائل معنو یّه متّصف گردد. آیا جائز است که ما این مواهب الهیّه را این فضائل معنو یّه را فدای طبیعتکنیم حال آنکه خداوند قوّه ئی بما داده که قوانین طبیعت را بشکنیم شمشیر را از دست طبیعت گرفته بر فرق طبیعت زنیم. آیا جائز است خود را اسیر طبیعت نمائیم بموجب انبعاثات طبیعی که نزاع بقاست مانند حیوانات درّنده همدیگر را بدریم نوعی زندگانی کنیم که فرقی مابین انسان و حیوان نماند؟ این است که فی الحقیقه بدتر از این زندگانی نمیشود از برای عالم انسانی حقارتی بدتر از این نیست از برای عالم انسانی وحشیّتی بدتر از جنگ نیست زیرا سبب غضب الهی است زیرا سبب هدم بنیان رحمانیست . 178

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2