عبدالبهاء و تولد انسان
کرد و قانون طبیعت را شکست و از حیّز غیب بشهود آورد و این قوّهٴ عاصیه را در شیشه ئی حبس نمود و این خارق العاده است و مخالف طبیعت است. از غرب بشرق در یک دقیقه مخابره مینماید این معجزه است. انسان صوت را میگیرد در فنوغراف حبس میکند و حال آنکه صوت باید آزاد باشد ز یرا قانون طبیعت چنین اقتضا میکند. همچنین سائر اکتشافات جمیع اسرار طبیعت است و بقانون طبیعت باید مستور باشد ً لکن عقل انسانکه اعظم جلوهٴ الهی است این قانون طبیعت را میشکند و این اسرار طبیعت را از دستگاه اسرار طبیعت دائما بیرون میر یزد. با چنین قوّهٴ الهیّه چگونه جائز استکه ما مثل درّنده ها باشیم مثل اینگرگها یکدیگر را بدریم و فر یاد بکش بکش برآر یم آیا این سزاوار است در عالم انسانی؟ اگر حیوان درندگی نماید بجهت طعمه است عقل ندارد که فرق بگذارد میان ظلم و عدل قوّهٴ ممیّزه ندارد لکن چون انسان درندگی نماید بجهت طعمه نیست بجهت طمع است بجهت حرص است. حال آیا سزاوار استکه چنین وجود شر یف یعنی انسانکه از عقل سلیم مستفیض است با چنین افکار عالیه با وجود این همه علوم و فنون با وجود این اختراعات عظیمه با وجود این آثار عقلیّه با وجود این ادراکات با وجود این همه اکتشافات باز داخل میدان جنگ شود خون دیگران را بر یزد حال آنکه انسان بنیان الهی [است] بنیان بشر نیست اگر بنیان بشری را خرابکنی لابدّ صاحب بنا مکدّر شود پس چگونه انسان را که بنیان الهی است خرابکند شبهه ئی نیستکه ّ سبب غضب الهی است. خداوند انسان را شر یف خلق نموده و بر جمیع اشیاء امتیاز داده و بمواهب کلّیّه مختص نموده عقل داده ادراک داده قوّهٴ حافظه داده قوّهٴ متخیّله داده حواسّ خمسهٴ ظاهره داده اینهمه مواهب عظیمه داده. خداوند انسان را مصدر فضائل نموده تا آنکه مانند شمس روشن شود سبب حیاتگردد سبب آبادی باشد حالا ما از جمیع این مواهب چشم میپوشیم و این بنیان الهی را خراب کنیم و 177
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2